بخش تصديقات قضايا
از اينجا بحث " تصديقات " آغاز میشود . اول بايد قضيه را تعريف
كنيم و سپس به تقسيم قضايا بپردازيم و آنگاه احكام قضايا را ذكر كنيم .
پس در سه مرحله بايد كار كنيم : تعريف . تقسيم . احكام .
برای اين كه قضيه را تعريف كنيم مقدمهای بايد ذكر كنيم كه مربوط به
الفاظ است :
گر چه منطق سروكارش با معانی و ادراكات ذهنيه است و مستقيما كاری با
الفاظ ندارد ( بر خلاف نحو و صرف كه سروكارشان مستقيما با الفاظ است )
و هر گونه تعريف يا تقسيم يا بيان حكمی كه میكند مربوط به معانی و
ادراكات است ، در عين حال گاهی منطق ناچار است به پارهای تعريف و
تقسيمها درباره الفاظ بپردازد .
و البته تعريف و تقسيمهايی هم كه منطق در الفاظ به كار میبرد به
اعتبار معانی آن الفاظ است ، يعنی آن الفاظ به اعتبار
معانی خودشان به گونهای تعريف میشوند و تقسيمهايی بر آنها وارد میشود .
در قديم معمول بود كه به نوآموزان منطق اين بيت فارسی را میآموختند :
منطقی در بند بحث لفظ نيست |
ليك بحث لفظ او را عارضی است |
در اصطلاح منطقيين هر لفظی كه برای يك معنی وضع شده باشد و مفيد معنی
باشد " قول " خوانده میشود .
عليهذا تمام الفاظی كه ما در محاورات خود به كار میبريم و مقاصد خود
را به يكديگر تفهيم میكنيم " اقوال " میباشد ، و اگر لفظی فاقد معنی
باشد آن را مهمل میگويند و قول خوانده نمیشود . مثلا لفظ " اسب " در
فارسی ، قول است زيرا نام يك حيوان خاص است ، اما لفظ " ساب " قول
نيست زيرا مفيد معنی نمیباشد .
قول بر دو قسم است : يا مفرد است يا مركب . اگر دارای دو جزء باشد و
هر جزء آن بر جزء معنی دلالت كند آن را مركب خوانند و اگر نه ، مفرد .
عليهذا لفظ " آب " مفرد است اما لفظ " آب هندوانه " مركب است
. يا مثلا " اندام " مفرد است اما لفظ " درشت اندام " مركب است .
مركب بر دو قسم است : يا تام است يا ناقص . مركب تام آن است كه
يك جمله تمام باشد ، يعنی بيان كننده يك مقصود كامل باشد به طوری كه
اگر به ديگری گفته شود ، او مطلبی را درك كند و به اصطلاح صحت سكوت
داشته باشد و حالت انتظار
باقی نماند . مثل آنكه میگوييم : زيد رفت . عمرو آمد . يا میگوييم : برو
. بيا . آيا با من میآيی ؟ همه اينها جملههای تاماند و مركب تام ناميده
میشوند . اما مركب ناقص بر خلاف اين است ، كلامی نيمه تمام است ،
مخاطب ، از آن معنی و مقصودی درك نمیكند . مثلا اگر كسی به كسی بگويد :
" آب هندوانه " و ديگر چيزی نگويد ، طرف ، از اين دو كلمه چيزی
نمیفهمد و انتظارش باقی است ، خواهد پرسيد : آب هندوانه چی چی ؟
گاهی ممكن است به اندازه يك سطر و بلكه يك صفحه كلمات پشت سر
يكديگر واقع شوند و در عين حال يك جمله تمام و يك قضيه كامل نباشد .
مثلا اگر كسی بگويد : " من امروز ساعت 8 صبح ، در حالی كه شلوار پوشيده
بودم ، و كت نپوشيده بودم ، و به پشت بام خانه خودمان رفته بودم ، و به
ساعت خود نگاه میكردم ، و آقای الف كه رفيق من است نيز همراه من بود .
. . " با همه اين طول و تفصيلات ، يك جمله ناقص است . زيرا مبتدايی
ذكر كرده بدون خبر . ولی اگر بگويد " هوا سرد است " با اينكه سه كلمه
بيشتر نيست ، يك جمله تمام و يك قضيه كامل است .
مركب تام نيز به نوبه خود بر دو قسم است : يا خبر است و يا انشاء .
مركب تام خبری آن است كه از واقعيتی حكايت میكند ، يعنی از امری كه
واقع شده است يا واقع خواهد شد يا در حال واقع شدن است و يا همواره
بوده و هست و خواهد بود خبر میدهد .
مثل آن كه میگوييم : من سال گذشته به مكه رفتم . من سال آينده در (
امتحان ) فوق ليسانس شركت میكنم . من اكنون مريضم . آهن در اثر حرارت
انبساط میيابد .
اما مركب انشائی عبارت است از جملهای كه از چيزی خبر نمیدهد بلكه
خود ، به وجود آورنده يك معنی است . مثل اين كه میگوييم : برو ، بيا ،
حرف نزن ، آيا با من میآيی ؟ . ما با اين جملهها فرمان يعنی امر و نهی و
سؤال انشاء میكنيم و به وجود میآوريم بدون اينكه از چيزی خبر داده باشيم.
مركب تام خبری چون از چيزی حكايت میكند و خبر میدهد ممكن است با
آنچه از آن خبر میدهد مطابقت داشته باشد و ممكن است مطابقت نداشته
باشد . مثلا وقتی میگوييم من سال گذشته به مكه رفتم ، ممكن است واقعا
چنين باشد و من سال گذشته به مكه رفته باشم ، در اين صورت اين جمله
خبريه ، صادق است ، و ممكن است نرفته باشم و در اين صورت اين جمله ،
كاذب است .
اما مركب انشائی چون از چيزی حكايت نمیكند و خبر نمیدهد بلكه خود به
وجود آورنده يك معنی است ، چيزی در خارج ندارد كه با آن مطابقت داشته
باشد يا مطابقت نداشته باشد . از اينرو در مركب انشائی صادق بودن يا
كاذب بودن بیمعنی است .
قضيه در اصطلاح منطقيين همان " قول مركب تام خبری " است . لهذا در
تعريف قضيه میگويند : " قول يحتمل الصدق والكذب " قولی است كه
احتمال صدق و كذب در آن راه دارد . سر اين كه میگوييم احتمال صدق و كذب
در آن راه دارد ، اين است كه اولا قولی است مركب نه مفرد ، ثانيا مركب
تام است نه غير تام ، ثالثا مركب تام خبری است نه انشائی ، زيرا در
قول مفرد ، و همچنين قول مركب غير تام ، و همچنين قول مركب تام انشائی،
احتمال صدق و كذب راه ندارد .
گفتيم كه منطق اولا و بالذات سروكارش با معانی است ، و ثانيا و
بالتبع سروكارش با الفاظ است .
اگر چه آنچه تاكنون گفتيم درباره قول و لفظ بود ، اما منظور اصلی ،
معانی است . هر قضيه لفظيه برابر است با يك قضيه ذهنيه و معقوله ،
يعنی همانطوری كه ما به لفظ " زيد ايستاده است " قضيه اطلاق میكنيم ،
به معنی اين جمله نيز كه در ذهن ما وجود دارد ، قضيه میگوييم . الفاظ اين
جمله را قضيه لفظيه ، و معانی آنها را قضيه معقوله میخوانند .
تا اينجا بحث ما همه مربوط بود به تعريف قضيه . اكنون میپردازيم به
تقسيم قضايا .
نظرات شما عزیزان: