هميشه مذهب در جهان بوده است ، اعم از مذهب توحيد و يا مذهب شرك و
يا هر دو . در اينكه آيا مذهب شرك تقدم داشته بر مذهب توحيد و يا بر
عكس ، مذهب توحيد بر مذهب شرك تقدم داشته است ، علمای جامعهشناسی
نظرهای مختلف دادهاند ، غالبا گفتهاند اول مذهب شرك وجود داشته و
مذهب تدريجا تكامل يافته و به توحيد رسيده است، و برخی برعكس گفتهاند.
روايات دينی ، بلكه برخی از اصول دينی ، نظر دوم را تأييد میكند . اما
اينكه به هر حال چرا مذهب شرك پديد آمده است ، آيا واقعا مذهب شرك
برای توجيه مظالم و تبعيضات وسيله ستمگران تاريخ اختراع شده يا علت
ديگر دارد ، محققان علل ديگری ذكر میكنند و به اين سادگی نمیتوان قبول
كرد كه شرك مولود تبعيضات اجتماعی است . تحليل مذهب توحيد به عنوان
اينكه توجيهی است برای خواستههای طبقات محروم ضد تبعيض و طرفدار
برادری و برابری و يگانگی ، از اين هم غيرعالمانهتر است و بعلاوه با
مبانی اسلامی به هيچ وجه سازگار نيست .
بيان گذشته ، پيامبران راستين خدا را به صورت " تبرئه شدگان ناكام "
در میآورد ، ناكام از آن جهت كه در برابر باطل شكست خورده و در طول
تاريخ مغلوب بودهاند ، مذهبشان نتوانسته در متن جامعه نفوذ كند و سهم
قابل توجهی لا اقل در حد مذهب حاكم و باطل به خود اختصاص دهد ، نقشی جز
اعتراض و انتقاد به مذهب حاكم نتوانسته ايفا كند ، و اما " تبرئه شده
" از آن جهت كه بر خلاف ادعای ماديون ، در قطب استثمارگران و
چپاولگران قرار نداشته و عامل توقف و ركود نبودهاند ، جهتگيری آنها به
سود آن طبقه نبوده ، بر عكس ، در قطب مستضعفان و استثمار شدگان جای
داشته ، درد آنها را چشيده و از ميان آنها برخاستهاند و به سود آنها و در
جهت احقاق حقوق از دست رفته آنها كوشا بودهاند .
پيامبران راستين همچنانكه از نظر روح دعوت و رسالتشان كه همان
جهتگيری و جبهه گيری آنان است تبرئه میشوند ، از جنبه ناكامیشان نيز
كاملا تبرئه میگردند ، يعنی آنها مسؤول ناكامی خود نيستند ، زيرا " جبر
تاريخ " ناشی از مالكيت اختصاصی ، جبرا و قهرا جامعه را به دو نيم كرد
: نيم استثمارگر و نيم استثمار شده ، نيم استثمارگر كه مالك توليدات
مادی بود قهرا مالك توليدات معنوی هم بود ، و با جبر تاريخ كه همان قضا
و قدر است در تعبير مادیاش ، قضا و قدری كه خدايش نه در آسمان بلكه در
زمين ، خدايش نه مجرد بلكه مادی ، يعنی همان قدرت حاكمی كه نامش
زيربنای اقتصادی جامعه و شاهفنرش " ابزار توليد " است ، نمیتوان پنجه
افكند ، پس پيامبران مسؤول ناكامی خود نبودهاند .
ولی ضمن اينكه با بيان گذشته ، پيامبران راستين تبرئه میشوند ، نظام
راستين هستی كه گفته میشود نظام " خير " است ، نظام " حق " است ،
خير بر شر غلبه دارد ، تخطئه میشود . الهيون كه با ديده خوشبين به نظام
مینگرند ، ادعا میكنند كه نظام هستی نظام راستين است ، نظام حق است ،
نظام خير است ، شر و باطل و ناراستی وجود عرضی و طفيلی و موقت و غير
اصيل دارد ، آن كه محور و مدار نظام هستی يا نظام اجتماعی بشر است ، "
حق " است :
« فاما الزبد فيذهب جفاء و أما ما ينفع الناس فيمكث فی الأرض »( 1
) .
پاورقی :
. 1 رعد / . 17
و گفته میشود در مبارزه حق و باطل ، حق پيروز است :
« بل نقذف بالحق علی الباطل فيدمغه فاذا هو زاهق »( 1 ) .
و گفته میشود دست تأييد خداوند پشت سر پيامبران راستين است :
« إنا لننصر رسلنا و الذين امنوا فی الحيوش الدنيا و يوم يقوم الأشهاد
( 2 ) .
و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين . إنهم لهم المنصورون . وإن جندنا
لهم الغالبون ». . . ( 3 )
ولی با بيان گذشته اين اصول مورد ترديد قرار میگيرد . با بيان گذشته هر
چند پيامبران و رسولان و ساير مصلحان گذشته تاريخ تبرئه میشوند ، اما خدای
پيامبران تخطئه میشود .
راستی مشكلهای است . از طرفی قرآن نوعی ديد خوشبينانه به جريان كلی
جهان میدهد . قرآن اصرار میورزد كه " حق " را محور هستی و محور زندگی
اجتماعی انسان معرفی نمايد . حكمت الهی نيز روی اصول ويژه خود مدعی است
كه همواره خير بر شر و حق بر باطل میچربد ، شر و باطل وجودهای عرضی و
طفيلی و غيراصيلاند .
از طرف ديگر ، مطالعه و مشاهده تاريخ گذشته و حال نوعی
پاورقی :
. 1 انبياء / . 18
. 2 غافر / . 51
. 3 صافات / 171 - . 173
بدبينی به نظام جاری ايجاد میكند و اين تصور را به وجود میآورد كه نظريه
كسانی كه مدعی هستند سراسر تاريخ " فجايع " و مظالم و حقكشی و بهرهكشی
است ، بيجا نيست .
چه بايد گفت ؟ آيا ما در فهم نظام هستی و نظام اجتماعی انسان اشتباه
میكنيم ، يا در اين اشتباه نمیكنيم ، در فهم مقاصد قرآن اشتباه میكنيم كه
فكر میكنيم نظر قرآن به هستی و به تاريخ خوشبينانه است ، يا در هيچكدام
اشتباه نمیكنيم و اين تناقض ميان واقعيت و قرآن وجود دارد و غيرقابل حل
است ؟
ما اين شبهه را تا آنجا كه به نظام هستی مربوط میشود در كتاب عدل الهی
طرح كرده و به لطف خدا آن را حل كردهايم و آنچه به جريان تاريخ و زندگی
اجتماعی بشر مربوط میشود در يكی از بحثهای آينده تحت عنوان " نبرد حق و
باطل " طرح خواهيم كرد و با عنايت حق نظر خود را در حل اين شبهه بيان
خواهيم كرد . خرسند خواهيم شد اگر صاحبنظران نظر خود را در اين مسأله
مستدلا ابراز دارند ( 1 ) .
پاورقی :
. 1 نقل از جامعه و تاريخ ص 185 - . 217
نظرات شما عزیزان: