كتاب حاضر مشتمل است بر مباحثی منتخب از آثار استاد شهيد آية الله
مطهری كه وجه مشترك آنها اين است كه همه آنها نقد انديشههای روشنفكران
مسلمان پيرامون مسائل اسلامی است و طی آن لغزشهای فكری آنان كه غالبا
ناشی از كم اطلاعی آنها از معارف اسلامی بوده آشكار گرديده است . اين
كتاب شامل هفت بخش میباشد . بخش اول را انتقاد استاد از برداشت غلط
برخی روشنفكران مسلمان از معجزه ختميه تشكيل میدهد . در اين بخش ، اين
نظريه كه معجزه پيغمبر اسلام تنها قرآن میباشد و رسول اكرم معجزهای غير از
قرآن نداشته است به نحو عالمانه ابطال گرديده است . " نقدهايی از
استاد شهيد بر آثار دكتر شريعتی " بخش دوم اين كتاب میباشد و در آن ،
بخشی از كتاب " اسلام شناسی " و كتاب " از كجا آغاز كنيم ؟ " مورد
نقد قرار گرفته است . نظر به اظهار نظرهايی كه در مورد نشر اين گونه
نوشتههای استاد شده است ، در اينجا توضيحی لازم به نظر میرسد :
برخی گفتهاند نشر اين گونه نوشتهها از استاد مانند آن است كه متفكری
را با لباس زير از خانه بيرون بكشند و اگر استاد حضور
داشتند به اين نحو منتشر نمیكردند ، بنابراين نشر اين نوشتهها مصلحت
نيست . در پاسخ میگوييم بديهی است كه اگر استاد حضور میداشتند اين گونه
نوشتههای ايشان به نحو تكميل شده ارائه میشد و ای بسا كه در برخی موارد
لحن آنها نيز ملايمتر میشد زيرا اينها را استاد برای خود نوشتهاند ، ولی
سخن در اين است كه اكنون كه استاد حضور ندارند چه بايد كرد ؟ آيا بايد
با چاپ نكردن اين مطالب موجب نابودی تدريجی آنها شد ، و يا بايد در
اين نوشتهها دست برد و آنها را مطابق ميل خود نمود ؟ بديهی است كه هر
دو راه باطل است ، راه صحيح آن است كه اينها عينا و بدون هرگونه دخل و
تصرفی چاپ شود . اظهار نظر درباره نشر يا عدم نشر اين نوشتهها بستگی
زيادی به اين دارد كه ما برای استاد مطهری چه رتبه و درجهای از تفكر و
اسلام شناسی قائل هستيم ، اگر آن رتبه و درجهای را قائل باشيم كه امام
رضوان الله عليه قائل بود ، از نشر و در اختيار عموم قرار دادن حتی يك
اظهار نظر ايشان در حاشيه يك كتاب نيز دريغ نمیورزيم ، اما اگر آن حكيم
فرزانه را چيزی در حدخود بدانيم و بگوييم ما هم يادداشتهای زيادی داريم
ولی نيازی به چاپ آنها نيست ، آن گونه اظهار نظر در اين باب نيز غير
معقول به نظر نمیرسد .
حقيقت اين است كه عشق و علاقه به يك چيز ، انسان را در آن مورد كور و
كر می كند . برخی از شيفتگان مرحوم دكتر شريعتی به گونهای میباشند كه اگر
فرضا خود آن مرحوم در اين دنيا ظاهر شود و اعتراف به اشتباه برداشتهای
خود از اسلام نمايد باز هم قبول نمیكنند ، آنها به چيزی خو كردهاند و
نمیتوانند از آن جدا شوند ، اگر يادداشتهای استاد شهيد مطابق ميل آنها
بود ايرادی به نشر آن نمیگرفتند و نه تنها آن را به لباس زير تشبيه
نمیكردند ، بلكه زيباترين لباس میدانستند ، و دليل آن اين است كه در
مواردی كه يادداشتهای استاد مطابق ميل آنها بوده ، برای اثبات مدعای خود
بدان استناد جستهاند ، و اكنون نيازی به بسط مطلب و ذكر نام اشخاص و
موارد مورد نظر نيست .
اما در خصوص اظهار نظر درباره آثار مرحوم دكتر ، متأسفانه
طرفداران متعصب ايشان كه گاه دشمنان مغرض نيز داخل میشدهاند ، مايل به
ايجاد جوی بودهاند كه كسی جرئت اظهار نظر درباره آثار آن مرحوم را
نداشته باشد و نا آگاهانه ضربه به آن مرحوم زدهاند . از اشتباهات گروه
نادان فرقان همين بود كه فكر میكرد استاد مطهری در صدد آن است كه نام و
ياد و آثار دكتر را از صحنه روزگار محو نمايد ، در حالی كه از يادداشتهای
استاد چنين بر میآيد كه ايشان میخواستهاند با نشان دادن نقاط مثبت و
نقاط منفی آثار و جدا كردن و بلكه پوشاندن اشتباهات ايشان ( خصوصا با
توجه به وكالتی كه آن مرحوم در اواخر عمر برای اصلاح آثارش داده بود )
آثار وی را قابل استفاده برای عموم نمايد و همگان را از سردرگمی نجات
بخشد .
در سالهای اخير نيز تفكری ترويج شده است كه نتيجه آن اين است كه اصولا
اظهار نظر در اين باره كه انديشههای كسی مطابق اسلام هست يا نه ، كار
غلطی است ، هر كس با توجه به علوم و معارف خود برداشتی از اسلام دارد و
همان برای او اسلام است و ديگری حق انتقاد به او را ندارد زيرا علوم و
معارف او چيز ديگری است و در نتيجه برداشت وی از اسلام چيز ديگر ، و
حتی تلويحا تأييدات قاطع و مكرر حضرت امام ( ره ) در مورد آثار استاد
مطهری را نيز مردود و بی معنی دانستهاند .
ولی حقيقت چيز ديگری است ، اسلام نيز مانند هر چيز ديگری متخصصانی
دارد و اين متخصصان حق دارند درباره برداشتهای ديگران از اسلام اظهار نظر
كنند ، برخی را قابل قبول و برخی را مردود اعلام نمايند . پيامها و
توصيههای حضرت امام ( ره ) درباره آثار استاد مطهری نيز بر همين اساس
قابل توجيه است و جوانان ما نبايد فريب سخنان به ظاهر زيبا را بخورند .
اگر اصل فوق مورد قبول طرف مقابل نباشد بحثی با او نمی توان داشت ،
زيرا در اين صورت هر كس هر چه میگويد همان اسلام است و كسی حق انتقاد
ندارد ، اما اگر اين اصل مورد قبول طرفداران دكتر باشد میگوييم استاد
مطهری به عنوان يكی از متخصصان برجسته اسلام ، درباره آثار آن مرحوم اظهار
نظر كرده
است - و اصلح افراد به اين اظهار نظر بوده زيرا علاوه بر تسلط كم نظير بر
معارف اسلامی ، از معارف غربی نيز آگاهی داشته و به علاوه با خود دكتر
نيز معاشر بوده است - و ضمن برشمردن نقاط مثبت اين آثار ، انتقادات
اساسی بر آن وارد كرده است و برداشتهای مرحوم دكتر را نمی توان اسلام
ناب به شمار آورد .
ولی همين حقيقت ساده برای برخی قابل قبول نيست و سر آن يا عشق و
محبت شديد به آن مرحوم است ، كه عشاق را با عقل كاری نيست ، و يا عناد
ورزيدن .
ممكن است برای برخی اين سؤال پيش آيد كه چه اصراری به نشان دادن
اشتباهات مرحوم دكتر است و اين كار چه ضرورتی دارد ؟ پاسخ - چنانكه
استاد شهيد گوشزد كردهاند - آن است كه برخی اين نوشتهها را وسيلهای برای
رنسانس اسلامی قرار میدهند ، لازم است صحت و سقم آنها آشكار شود تا مورد
سوء استفاده قرار نگيرد . به علاوه گذشته همواره بايد مايه عبرت آينده
باشد . حقيقت آن است كه گروه فرقان به اعتراف صريح اعضای آن و آن طور
كه نشريات اين گروه به وضوح نشان میدهد به شدت متأثر از آثار مرحوم
دكتر بود و البته اين بدان معنی نيست كه اگر فرضا دكتر شريعتی در قيد
حيات بود از اعمال آنها راضی بود ، قطعا از اعمال ننگين آنها اظهار تنفر
میكرد خصوصا با علاقهای كه به استاد مطهری داشت ، ولی واقعيت تاريخی
همان است كه گفته شد و البته واقعيت تلخی است و ای كاش چنين نمیبود .
به هر حال آثار مذكور اين قوه و استعداد را دارد كه چنان گروههايی را
بسازد اگر چه دارای قوهها و استعدادهای مثبت نيز هست ، بستگی دارد به
قابليتها و روحيات افرادی كه از آنها استفاده میكنند . در اين باب سخن
به درازا كشيد ، برگرديم به توضيح درباره ساير بخشهای اين كتاب :
در بخش سوم ، تأثير پذيری برخی روشنفكران مسلمان از فلسفه حسی و
مخالفت آنها با تفكر و تعمق در مسائل ماوراء الطبيعی گوشزد شده و نظرات
نويسنده كتاب " راه طی شده " ( مهندس بازرگان ) در اثبات توحيد ،
نقد و بررسی شده است .
بخش چهارم ، نقد استاد شهيد است از تفكرات غلط برخی روشنفكران مانند
بنیصدر از رهبری نهضت اسلامی ، و طی آن تنها گروه صلاحيت دار برای رهبری
جامعه اسلامی ، روحانيت دانسته شده است .
در بخش پنجم نظرات استاد درباره اقبال لاهوری را میخوانيد . بخش ششم
بيانگر مبارزه استاد شهيد با تفسير مادی قرآن توسط برخی روشنفكران و
گروههای روشنفكری میباشد ، و بخش پايانی كتاب نيز اختصاص دارد به
انتقاد استاد از نظريه برخی روشنفكران مسلمان مبنی بر " ماديت تاريخ از
نظر قرآن " .
آنچه از اين كتاب بر میآيد آن است كه برخورد استاد مطهری با
روشنفكران مسلمان به نحو حذفی و خصمانه نبوده است بلكه استاد شهيد نقاط
قوت و جنبههای مثبت كار آنها را نيز مد نظر قرار داده درباره آنان
منصفانه قضاوت میكردند . خلاصه نظر استاد درباره روشنفكران مسلمان به نقل
از يادداشتهای ايشان پيرامون مسائل مربوط به " حسينيه ارشاد " چنين
است :
در حال حاضر خوشبختانه طبقهای نو به وجود آمدهاند كه از طرفی در فرهنگ
جديد غربی پرورش يافتهاند و از طرف ديگر مطالعات و علائق اسلامی دارند و
اسلام را با معيارهای جديد عرضه میدارند و طبعا مورد استقبال نسل جوان كه
بالفطره مسلمانند و از طرف ديگر مجذوب معيارهای غربی میباشند قرار
میگيرند . درباره اين طبقه كه در حال تكثير و افزايشاند نيز نظريات
افراطی و تفريطی ابراز میشود و مكرر نظر مرا در اين موضوع خواستهاند .
اين بنده لازم میدانم نظر خود را درباره اين موضوع از نظر روابط حسينيه با
اين طبقه ابراز دارم ، زيرا اين طبقه امروز به صورت يك مسأله اجتماعی
در آمدهاند .
من با استفاده از اين طبقه موافق مشروطم . در گذشته مؤسسه حسينيه ارشاد
با پيشنهاد و موافقت اينجانب از وجود اين طبقه استفاده كرده است . اين
طبقه میتوانند حلقه ارتباط فرهنگ غربی و فرهنگ اسلامی واقع شوند ولی
مشروط به اينكه برنامههايی كه به وسيله اين طبقه اجرا میشود تحت نظارت
و
كنترل دقيق افرادی باشد كه در فرهنگ اسلامی پرورش يافتهاند و در علوم
اسلامی اعم از تفسير و فقه و اصول و كلام و فلسفه و ادبيات تخصص يافتهاند
، و اگر اين نظارت به طور دقيق و جدی صورت نگيرد زيان اين گونه افراد و
برنامههايی كه اجرا میكنند از سودش بسی بيشتر است .
همه مطالب كتاب از آثار استاد میباشد و چيزی از سوی ويراستار افزوده
نشده است ، مأخذ هر بخش نيز در پايان آن ذكر شده است . اميد است اين
اثر در هدايت انديشهها به سوی اسلام ناب مفيد و مؤثر باشد .
12 ارديبهشت . 72
اكبر رحمتی
نظرات شما عزیزان: