عموم پژوهش گران غربى بر این باور متفقاند كه وقوع انقلاب اسلامى و آثار و نتایج آن، بیشترین تأثیر را در وقوع جنگ داشته است. بدین معنا كه با پیروزى انقلاب اسلامى و سقوط شاه، بناى استراتژى آمریكا در منطقه سوق الجیشى خلیج فارس؛ كه بر دو ستون ایران شاهنشاهى و عربستان سعودى پىریزى شده بود، فرو ریخت و این مسأله، مناسبات میان دو كشور ایران و عراق را دستخوش تغییر و تحول كرد. بدین ترتیب كه «موازنه نسبى قوا» كه تا پیش از انقلاب بین ایران و عراق حاكم بود، تغییر یافت و با پیدایش خلاء قدرت در منطقه، «موج اسلام خواهى» مىتوانست ثبات مطلوب آمریكا در منطقه را مورد تهدید جدى قرار دهد. در نتیجه، لازمه تأمین منافع آمریكا و غرب، «اعاده نظم پیشین» در منطقه بود.(85)
طرح رویكرد آمریكا به رژیم عراق نیز، تنها در چنین چارچوبى قابل درك مىباشد. البته برژینسكى و دیگر استراتژیستهاى همفكر وى در هیأت حاكمه ایالات متحده، همزمان با كار روى سناریوى برقرارى تماس سرى با دولتمردان عراقى، پروژه دیگرى را نیز در دستور كار خویش قرار داده بودند؛ «طراحى و اجراى یك كودتاى نظامى برق آسا، توسط عوامل سلطنتطلب باقى مانده در صفوف ارتش ایران.»
آنان پس از تكمیل طرح این عملیات به سراغ «شاهپور بختیار» - نخست وزیر فرارى رژیم سلطنتى كه در پاریس سكنى گزیده بود - رفتند و «رهبرى سیاسى» صورى عملیات براندازى نظام جمهورى اسلامى را به وى محول كردند. در داخل كشور نیز، شبكهاى از عناصر برگزیده جهت اجراى عملیات - موسوم به شبكه نیما - تشكیل شد. این شبكه به سرعت دست به كار عضوگیرى، شناسایى اهداف عمده در تهران و قم و توجیه و تسلیح خویش گردید. در كتاب «آغاز تا پایان» مىخوانیم:
«اعضاى شبكه علاوه بر نیروى هوایى، در غالب یگانها و نیروهاى ارتش حضور داشتند. چنانكه شهید فكورى در نامهاى به امام خمینى براى كمك به خانوادههاى معدومین كودتا مىنویسد: معدومین نیروى زمینى اكثراً از افسران زرهى و توپخانه، لشكر گارد (سابق)، لشكر 92 زرهى، لشكر 16 قزوین و لشكر 64 پیاده ارومیه و تیپ نوهد بودهاند... (صحیفه نور - ج 14 - ص 34).»(86)
مهمترین اهداف كودتاگران كه مقرر شده بود به شدت مورد حمله و بمباران قرار گیرند، عبارت بودند از:
الف - حسینیه جماران؛ اقامتگاه حضرت امام(ره).
ب - مجلس شوراى اسلامى.
ج - مراكز و پایگاههاى سپاه پاسداران.
د - شهر قم.
هم در چنین شرایطى بود كه در تیرماه سال 1359، برژینسكى راهى كشور اُردن شد تا تحت شدیدترین تدابیر امنیتى و با رعایت نهایت جوانب پنهان كارى با صدام حسین ملاقات نماید. به گواهى «تیمر من»:
«ملاقات محرمانه صدام و برژینسكى در مرز اردن، به منزله چراغ سبز آمریكا به عراق، براى آغاز جنگ بود و این تلقى را در صدام به وجود آورد كه در صورت حمله به ایران، مورد حمایت آمریكا قرار خواهد گرفت.»(87)
سه ماه پس از تجاوز عراق به ایران و زمینگیر شدن ماشین جنگى صدام در سرزمینهاى اشغالى، «طارق عزیز» معاون وقت نخست وزیر عراق، طى سفرى به فرانسه، خبر ملاقات محرمانه صدام و برژینسكى را در اختیار مجله «فیگارو» قرار داد. در بخشى از این گزارش چنین مىخوانیم:
«جریان جنگ ایران و عراق، در واقع از ژوئن گذشته (تیرماه 1359)، زمانى آغاز شد كه برژینسكى به اردن سفر كرد و در مرز دو كشور اردن و عراق، با شخص صدام ملاقات نمود. او قول داد كه از صدام حسین كاملاً حمایت نماید و این امر را تفهیم كرد كه آمریكا با آرزوى عراق در مورد شط العرب (اروند رود) و احتمالاً؛ برقرارى یك «جمهورى عربستان» در این منطقه [استان خوزستان ]مخالفت نخواهد كرد. سرانجام كلیه اقدامها به كشاندن عراق به جنگ علیه ایران منجر شد.»(88)
صرفنظر از عدم مخالفت با «آرزوى عراق در مورد شطالعرب و برقرارى جمهورى عربستان! در خوزستان»، برژینسكى پیشتر نیز از طرف حكومت آمریكا وعدههاى بس فریبندهترى به رهبر ماجراجوى بعثى داده بود. وعدههایى همچون «موافقت ایالات متحده با ایفاى نقش عراق به عنوان ژاندارم آمریكا در خلیج فارس»!
مجله «ایت دیز» در مورخه 11 اكتبر 1980 (19 مهر 59) طى مقالهاى مفصل، از جمله مىنویسد:
«برژینسكى بعد از سفر محرمانه خود به بغداد در اوایل ماه مه سال جارى، [مقارن اردیبهشت 1359] در یك مصاحبه تلویزیونى گفت: ما تضاد قابل ملاحظهاى بین ایالات متحده و عراق نمىبینیم. ما معتقدیم عراق كه تصمیم به استقلال [از سیطره بلوك شرق] دارد، در آرزوى امنیت خلیج عربى [! ]است و تصور نمىكنیم كه روابط آمریكا و عراق سست گردد.»(89)
حال باید دید كه صدام براى ایفاى نقش در این سناریوى آمریكایى چه تمهیداتى را در نظر گرفته بود؟ آقاى «محمد درودیان» مشاور وزارت دفاع ج.ا.ایران در این باره مىنویسد:
«... در واقع روند تحولات ظاهراً به نفع عراق تمام شده بود، زیرا به جاى یك «ایران قوى» در مقابل یك «عراق ضعیف و منزوى»، یك «عراق قوى» در مقابل یك «ایران ضعیف و متفرق» قرار گرفته بود. در این مرحله گرایش سیاسى عراق كه به طور سنتى به سوى [بلوك ]شرق بود، تدریجاً به سمت غرب به چرخش درآمد، زیرا براى عراق، مقابله با انقلاب اسلامى در چارچوب منافع و سیاستهاى غرب، در مقایسه با شرق عملى و امكانپذیر بود. عراقىها احتمال قطع ارسال تسلیحات روسى [در صورت آغاز تهاجم] را پیشبینى كرده بودند و با توجه به [حجم متراكم ]سلاحهایى كه پیش از این [از شوروى و بلوك شرق] خریدارى كرده [بودند،] همچنین انعقاد قرارداد تسلیحاتى چهار میلیارد دلارى با فرانسه، تصور مىكردند در یك «جنگ سریع و كوتاه مدت» دچار مشكلات اساسى نخواهند شد.
البته این مسأله نیز قابل پیشبینى بود كه روسها هم با تهاجم عراق به ایران موافق باشند. زیرا این مسأله علاوه بر این كه تمركز و انرژى ایران را [از مسائلى همچون اشغال افغانستان؛ همسایه شرقى جمهورى اسلامى توسط ارتش شوروى] به جنگ با عراق منتقل مىكرد، مىتوانست جمهورى اسلامى ایران را به گسترش روابط - بهویژه در زمینه نظامى - با «مسكو» سوق دهد.»(90)
مع الوصف، آمریكائیان بنا به تجارب مكرر پیشین خود هنوز هم امیدوار بودند كه در صورت اجراى موفقیتآمیز كودتاى نظامى در ایران - به مثابه فاز نهایى روند ثباتزدایى از انقلاب اسلامى - ضرورت تن در دادن به ریسك برافروختن آتش جنگى هولناك در منطقه استراتژیك خلیج فارس خود به خود منتفى خواهد شد. مگر نه اینكه هدف اصلى كاخ سفید از مغازلات هزار و یك شبى سران آن با دیكتاتور بعثى حاكم بر بغداد، در هم شكستن اساس انقلاب اسلامى ملت ایران از طریق براندازى نظام جمهورى اسلامى بود؟! هم از این روى هیأت حاكمه ایالات متحده پروژه كودتا را در صدر اولویتهاى خویش قرار داد. ضمن آنكه سناریوى «تهاجم نظامى عراق» به عنوان «راه حل جایگزین» - و در واقع اجراى كودتا به مثابه یك اهرم جانبى مدد دهنده به كودتاچیان - منظور گردید. چه اینكه مطابق اعترافات «ركنى» - یكى از عناصر كودتاى نوژه -؛ «آمریكایىها در مورد تقدم و تأخر «كودتا» و «جنگ» به بحث و بررسى پرداختند و سرانجام اجراى كودتا را در تقدم اول قرار دادند».(91) زیرا در صورت موفقیت كودتا، دیگر نیازى به تهاجم نظامى سراسرى عراق نبود. ضمن اینكه شكست كودتا نیز، با توجه به نقش محورى نظامیان در اجراى آن، مىتوانست موقعیت روحى و روانى ارتش را به طور كامل در صورت تهاجم نظامى خارجى متزلزل نماید. بنابر برخى گزارشها، رهبران بعثى عراق از ناحیه نیروى هوایى ایران بسیار نگران بودهاند، لذا در صورت شكست كودتا - با توجه به نقش محورى افسران نیروى هوایى در توطئه - قطعاً جمهورى اسلامى مجبور به پاكسازى نیروى هوایى مىشد و همین امر مىتوانست تا اندازهاى این نگرانى سران عراق را كه در اندیشه تجاوز به ایران بودند، برطرف نماید.
سرانجام روز موعود جهت آغاز عملیات براندازى فرا رسید. همزمان، نیروهاى ارتش عراق جهت سردرگم ساختن مقامات تهران و تسهیل شرایط براى عناصر كودتاچى در 20 نقطه مرزى اقدام به ایجاد درگیرى كردند. لیكن به لطف الهى، توطئه كودتا به نحو معجزه آسایى در نطفه خفه شد و بخش عمده سران و اعضاى «شبكه نیما» توسط نیروهاى انقلابى ارتش جمهورى اسلامى و سپاه پاسداران دستگیر شدند.
در پى شكست كودتا و فرار عناصر باقیمانده كودتاچیان به خاك عراق و تشریح وضعیت نظامى ایران، عراقىها كه از چند ماه قبل براى تجاوز به ایران در آمادگى بسر مىبردند، بر حجم تحركات سیاسى - دیپلماتیك خویش افزودند. روز چهارم مرداد 1359، صدام حسین در رأس یك هیأت بلند پایه عراقى، ظاهراً جهت شركت در اجلاس سران اتحادیه عرب عازم شهر «طائف» - محل برپایى اجلاس مزبور در عربستان سعودى - شد. مجله فرانسه زبان «ژون آفریك» درباره این سفر و مسائل پشت پرده آن مىنویسد:
«روز پنجم اوت 1980، زمامداران عربستان در جریان برپایى اجلاس طائف و هنگام استقبال از صدام - درست یك ماه و نیم مانده به شروع جنگ - هدیه شاهانهاى به وى دادند.
این هدیه، گزارشى تهیه شده از سوى سرویسهاى سرى اطلاعاتى آمریكا -(92) D.I.A و C.I.A - بود كه در آن به تفصیل؛ اوضاع اقتصادى، اجتماعى و نظامى ایران تشریح شده بود. حتى بیش از این!
در این اسناد، واقعیات دقیقى درباره وضعیت ارتش ایران، تعداد نفرات آن، مواضع و تجهیزات آن كه هنوز قابل بهرهبردارى است، و نیز اطلاعات متنوع دیگرى كه بسیار حساس و محرمانه بود، به صدام حسین هدیه شد. خلاصه؛ این یك «نقشه تهاجم كامل» بود!»(93)
به فاصلهاى كوتاه از بازگشت صدام از عربستان به بغداد، ارتش عراق عملیات مهندسى وسیعى را در مجاورت مرزهاى جنوبى و غربى ایران آغاز كرد؛ از آماده سازى پلهاى شناور نظامى در كرانه غربى «اروندرود» گرفته، تا احداث كانالها و سنگرهاى بتون آرمه در مجاورت مرزهاى میانى و شمالى.
تحركات بىسابقه یگانهاى اكتشافى و عملیاتى ارتش عراق و عملیات پیچیده و انبوه مهندسى ماشین جنگى صدام آن چنان چشمگیر و حساسیت برانگیز بود كه فرماندهان رده بالاى نیروهاى سپاه پاسداران و ارتش را واداشت تا از بنىصدر - به عنوان جانشین فرمانده كل قوا - خواستار تشكیل جلسهاى اضطرارى، جهت بررسى انگیزههاى تحركات ارتش بعث در مرز مشترك و اتخاذ تدابیر عاجل و ضرورى، براى مقابله با هرگونه تهدید خارجى از ناحیه مرزهاى غرب و جنوب كشور شوند. سرانجام جلسه مزبور در تاریخ 24 مرداد سال 1359 در «كرمانشاه» تشكیل گردید. «احمد متوسلیان» فرمانده وقت سپاه مریوان و از حاضران در آن نشست نظامى، روایت مىكند:
«من دقیقاً یادم هست كه یك ماه قبل از شروع جنگ، جلسهاى در «اتاق جنگ» لشكر 81 زرهى كرمانشاه به ریاست بنى صدر تشكیل شد.
در این جلسه آقایان «ظهیر نژاد» و «صیاد شیرازى»، به همراه فرماندهان ارتشى 30 منطقه نظامى از استانهاى آذربایجان غربى، كردستان، كرمانشاه و نیز برادران «مرتضى رضایى»(94) و «محمد بروجردى» [فرمانده سپاه غرب كشور]، به اتفاق مسؤولان سپاه در كل مناطق غرب حضور داشتند. در این جلسه، فرمانده سپاه قصر شیرین، به مسأله عدم آمادگى دفاعى نیروهاى مسلح اشاره كرد و گفت: از این حیث نیروهاى ما كمترین آمادگى رزمى ندارند. در صورتى كه ارتش عراق، از خیلى وقت پیش شروع به ساختن استحكامات نظامى خودش كرده و در حاشیه مرز دارد سنگرهاى بتونى مىسازد.
بعد هم ایشان به تفصیل به وضعیت بد نیروهاى ارتش از این لحاظ و نیز، حملات مكرر ارتش عراق به پاسگاههاى مرزى ما اشاره كرد. نهایتاً از بنىصدر سؤال كردیم؛ اگر به احتمال یك درصد عراق به ایران حمله كند، شما چه تدبیرى براى دفاع دارید؟ بنى صدر گفت: «عراق هرگز جرأت چنین كارى را ندارد!». این بار برادر بروجردى گفت: «آقاى رئیسجمهور! اگر به احتمال یك در هزار، عراق به ایران حمله كند و فرضاً بخواهد در غرب جلو بیاید و شهر قصر شیرین را بگیرد، شما براى مقابله با چنین مسألهاى چه تدبیرى دارید؟!»
بنى صدر مجدداً گفت: «عراق هیچ وقت چنین غلطى نمىكند. براى اینكه هم در سطح بینالمللى و سیاست جهانى محكوم مىشود و هم امنیت داخلى خودش به خطر مىافتد. بر همین اساس، عراق خودش را به خطر نمىاندازد.»
این «مغز بىشعور»(95) در آن جلسه براى ما از «سیاست بینالمللى» صحبت مىكرد! با آنكه خودش بهتر از همه مىدانست كه؛ سیاست بینالمللى، همیشه تابعى از منافع متغیر امپریالیستهاى شرق و غرب است، با این حال، براى ما از وحشت عراقىها از محكومیت بینالمللى در صورت حمله به ایران صحبت مىكرد.»(96)
سرانجام در 31 شهریور 1359، رژیم توسعهطلب و جنگ افروز بغداد، در پى دریافت چراغ سبز از كاخ سفید، عملیات تهاجم سرتاسرى ارتش بعث به خاك ایران اسلامى را با نام رمز «یوم الرعد»(97) آغاز كرد.
اهداف اعلام شده دشمن از این تجاوز برق آسا به شرح ذیل بود:
الف - حاكمیت بر اروند رود.
ب - جداسازى استان نفتخیر خوزستان.
ج - تضعیف منجر به سقوط جمهورى اسلامى ایران.
عراق در این تهاجم سراسرى از 12 لشكر (شامل 5 لشكر پیاده، 5 لشكر زرهى و 2 لشكر مكانیزه) و همچنین 15 تیپ مستقل (شامل 10 تیپ پیاده، یك تیپ زرهى یك تیپ مكانیزه و 4 تیپ نیرو مخصوص) به اضافه تیپ 10 گارد ریاست جمهورى و نیز، نیروهاى تحت امر گارد مرزى خود كه شامل 20 تیپ مرزى مىشد، بهره جست. شمار تجهیزات نظامى ارتش عراق در آغاز تجاوز به بیش از 800 عراده توپ با كالیبرهاى مختلف، 5400 دستگاه تانك، 400 قبضه توپ ضدهوایى، 366 فروند هواپیماى جنگنده تاكتیكى و شكارى بمب افكن و 400 فروند هلىكوپتر توپدار و ترابرى بالغ مىشد.
در پى آغاز جنگ، مقاومت اندك نیروهاى نظامى ایران در برخى خطوط مرزى سبب گردید تا نیروهاى دشمن به سهولت ضمن عبور از خطوط مرزى، به سوى اهداف از پیش تعیین شده خویش پیشروى نمایند. در جبهه غرب، یگانهاى مجهز ارتش عراق، شامل لشكر 7 كركوك، لشكر 12 زرهى و لشكر 91 سلیمانیه از مرز خسروى و قصرشیرین عبور كردند. لشكر 7 و لشكر 12 زرهى به سهولت مناطق «سوسمار» و «نفت شهر» را اشغال كردند و لشكر 91 بدون برخورد با كمترین مانع بازدارندهاى، به طرف مناطق «خسروى» و «قصر شیرین» پیشروى نمود.
همزمان با این یورش گسترده، نیروى زمینى ارتش عراق؛ تیپ 81 سوار زرهى خود را از محور مرزى «پاسگاه هدایت» - حدفاصل «سرپل ذهاب» و «قصر شیرین» - و لشكر 8 پیاده كوهستان و لشكر 6 زرهى را وارد خاك ایران كرد. یگانهاى مزبور، ضمن بستن عقبه شهر «قصر شیرین»، امكان عقب نشینى را از معدود قواى زرهى ایرانى حاضر در این منطقه سلب نموده، ضمن به اسارت گرفتن آنان، قصر شیرین را نیز اشغال نمودند. حركت بعدى ارتش بعث؛ پیشروى واحدهاى تانك و كماندویى جمعى لشكر 6 زرهى و لشكر 8 پیاده كوهستان به سمت «سرپل ذهاب» جهت اشغال این شهر سوقالجیشى بود. به یمن مقاومت عاشورایى جمع كوچكى از نیروهاى سپاه و داوطلب مردمى، تحت فرماندهى سرداران شهید «محمد بروجردى»، «علىاصغر وصالى» و «سعید گلاببخش» (معروف به محسن چریك»، سرپل ذهاب از خطر سقوط و اشغال حتمى رهایى یافت.
در محور مرزى «اورامانات» - حد فاصل مریوان تا پاوه - نیروهاى كماندویى تحت امر تیپ 116 پیاده كوهستان به همراه شمار زیادى از عناصر مسلح ضد انقلاب، ضمن عبور از مرز، پیشروى خود را آغاز كردند، اما در برابر مقاومت معدود رزمندگان سپاهى و ارتشى تحت فرماندهى سرداران شهید «احمد متوسلیان»، «ناصر كاظمى»، «محمد ابراهیم همت» و «سرگرد رسول عبادت» توان ادامه نفوذ را از دست داده و به ناچار، تنها به اشغال ارتفاعات مرزى سوقالجیشى «قوچ سلطان»، «ملخورد» و دالان مرزى كوهستانى «نوسود» - حدفاصل شهرهاى مرزى «پنجوین» تا «طویله» عراق - اكتفا كردند.
و اما در جبهههاى جنوب.
اهمیت و جایگاه خوزستان در استراتژى تهاجمى حكام عراق، منجر به تمركز توان اصلى ارتش بعث در این استان شد. لشكرهاى 1 مكانیزه و 10 زرهى،(98) با هدف اشغال شمال خوزستان (خاصه شهرهاى شوش، دزفول، اندیمشك و قطع جاده استراتژیك تهران، اهواز) ضمن عبور از مرز «العماره - فكه»، توانستند ظرف چهار روز، فاصله 80 كیلومترى مرز تا «رودخانه كرخه» را پشت سر گذاشته، خود را به «جسر نادرى» برسانند.(99)
در منطقه «دشت آزادگان» - محور «بستان - سوسنگرد» - لشكر 9 زرهى عراق در همان خیز اول با اشغال بستان و محاصره سوسنگرد و حمیدیه، به نزدیكى «اهواز» مركز استان خوزستان رسید. نیروهاى مجهز این لشكر عراقى، در پى وارد عمل شدن نیروهاى داوطلب مردمى «ستاد جنگهاى نامنظم» تحت فرماندهى شهید «مصطفى چمران» در دشت آزادگان و پس از مواجهه با شبیخون رزمندگان سپاهى و بسیجى اهواز به فرماندهى شهید گمنام «غیور اصلى»، ناچار به عقب نشینى شدند. سرانجام نیروهاى لشكر 9 زرهى در پشت دیوارهاى غربى شهر «سوسنگرد»، زمینگیر مىشوند.
در محور جنوب غربى اهواز، لشكر 5 مكانیزه عراق، پس از تصرف منطقه سوقالجیشى «جفیر» و «پادگان حمید» تا منطقه «نورد» - در 15 كیلومترى جنوب اهواز - پیشروى كرد و سپس، به دلیل شكست لشكر 9 زرهى در نفوذ به اهواز از شمال، از حركت باز ایستاد. در منتهى الیه جنوبى خوزستان، لشكر 3 زرهى به همراه تیپ 33 نیرو مخصوص ارتش عراق، براى اشغال «خرمشهر» و «آبادان» وارد عمل شدند كه بر اثر مقاومت مردم و 400 تن نیروهاى بسیجى و سپاهى تحت فرماندهى سرداران شهید «سید محمدعلى جهانآرا» و «سیدعبدالرضا موسوى» در خرمشهر تا چهارم آبان 59 (به مدت 34 روز) دشمن نتوانست این شهر را تصرف كند.
در 19 مهر 1359، نیروهاى لشكر 3 زرهى، با استفاده از دو پل شناور، ضمن عبور از «رودخانه كارون» - در موقعیتى كه هیچگونه مواضع دفاعى در منطقه وجود نداشت - شهر «آبادان» را به محاصره درآوردند. این نیروها از اوایل آبانماه، ضمن عبور از رودخانه «بهمن شیر» و از طریق نخلستانهاى «كوى ذوالفقارى»، یورشهاى سنگین خود را به داخل شهر آبادان آغاز كردند، لیكن در 14 آبان 59، به یمن ایستادگى شجاعانه مدافعین شهر؛ متشكل از نیروهاى مردمى، ژاندارمرى، ارتش و فدائیان اسلام به فرماندهى سردار شهید «سید مجتبى هاشمى»، نیروهاى لشكر 3 متحمل شكست سنگینى شدند. مدافعین شهر، ضمن عقب راندن متجاوزین از نخلستانهاى كوى ذوالفقارى و ممانعت از عبور واحدهاى عراقى از رودخانه بهمن شیر، ضربت هولناكى بر استراتژى نظامى عراق وارد آوردند. على اى حال، تا به اینجا ماشین جنگى رژیم متجاوز بغداد، هر چند از تحقق بخشیدن به وعده صدام؛ مبنى بر «فتح 3 روزه خوزستان» عاجز ماند، لیكن دست به نقد، بیش از 000/15 كیلومتر مربع از اراضى ایران را به اشغال خود در آورده بود. میزان چشمگیر پیشروىهاى ارتش بعث در خاك جمهورى اسلامى و ضربات شدید اولیه وارده به ایران بر اثر این تجاوز برق آسا، به حدى براى كاخ سفید مسرت بخش بود كه جیمى كارتر رئیس جمهور آمریكا در نخستین واكنش رسمى نسبت به آغاز جنگ، ذوق زده اعلام كرد:
«هر چند، ما از كشته شدن انسانها در جنگ متأسف مىشویم، اما امیدواریم كه این جنگ، ایرانىها را بر سر عقل آورده باشد.»(100)
«بر سر عقل آوردن ایرانیان توسط جنگ»؛ چه اعتراف دلنشینى!
بر همین اساس است كه مىبینیم كلیه مجامع بینالمللى تحت سلطه استكبار جهانى، به محض آغاز تهاجم دشمن، مانورهاى سیاسى جانبدارانه خویش از «طرف متجاوز» را به مثابه تلفیق استادانه «تضعیف سیاسى» ایران با «استمرار تجاوز نظامى» عراق آغاز نمودند. در تاریخ 22 سپتامبر 1980 «كورت والدهایم» دبیركل وقت «سازمان ملل متحد»؛ در شرایطى كه ایران مورد تجاوز سراسرى زمینى، هوایى و دریایى عراق قرار گرفته بود و صدام سرمستانه نعره «فتح سه روزه خوزستان در نبرد قادسیه الصدام!» سرمىداد - به دولتین ایران و عراق پیشنهاد كرد؛ «مساعى جمیله خود را در جهت كمك به حل مسالمتآمیز برخورد میان دو كشور به كار بندند.»(101) دقت كنید؛
«برخورد میان دو كشور» نه حتى «جنگ میان دو كشور»!
روز بعد، نخستین جلسه شوراى امنیت سازمان ملل متحد برگزار شد و اولین موضعگیرى خود را در قبال جنگ تحمیلى اعلام كرد. حاصل این نشست، صدور بیانیهاى بود كه در آن شوراى امنیت به جانبدارى از عراق، بدون كوچكترین بذل توجهى به این واقعیت كه ارتش بعث با توسل به زور از مرزهاى ایران عبور كرده بود، از طرفیق متخاصم مىخواهد:
«.. به عنوان اولین قدم به سوى راه حل منازعه [كذا!] از كلیه اقدامات مسلحانه و همه اعمالى كه ممكن است وضعیت خطرناك فعلى را وخیمتر كند، دست بردارند و اختلافات خود را از طریق مسالمتآمیز حل كنند.»(102)
حتى هنگامى كه در 28 سپتامبر 1980 - 6 مهر 1359 - نخستین قطعنامه شوراى امنیت، با عنوان قطعنامه 479 به تصویب رسید، باز هم در آن هیچگونه اشارهاى به نقض تمامیت ارضى ایران نشده بود.(103)
نظرات شما عزیزان: