صلاح، در حالى كه اشك شوق در چشمانش برق مىزد، دستش را بر شانه او گذاشت، تبسمى كرد و گفت: مگر نه اينكه دنيا و همهى آنچه در آن است، به يك چشم بر همزدنى انسان را فريب مىدهد و گول مىزند، پس اين خطر براى من بيشتر وجود دارد، به همين خاطر از خدا طلب عافيت كردم كه بگذارد به سلامت براى عمليات بروم و به هدف خودم برسم...
يكى از همرزمان او كه در آخرين ساعات و لحظاتى قبل از عمليات، افتخار همراهى با او را داشت و در آمادهسازى زمينهى عمليات نيز شركت داشته، آخرين ديدار خود را با صلاح اين گونه تعريف مىكند: براى اينكه هر چه بيشتر و بهتر بتواند دشمن را گول بزند و به راحتى از مواضع و پستهاى بازرسى نيروهاى لحدى و اسرائيلى عبور كند، بايد از لحاظ چهره و لباس خود را به آنان شبيه مىساخت. قرار بر اين بود كه لباس افسران و نظاميان آنتوان لحد را بپوشد و محاسنش را نيز بتراشد. هنگامى كه ماشين ريشتراشى را به من داد و گفت كه اين كار را انجام دهم، خوشحال شدم! ولى وقتى داشتم محاسنش را كوتاه مىكردم،هنگامى كه دستم صورت او را لمس كرد، ناخواسته به او غبطه خوردم و اشك در چشمانم حلقه زد. سرم را پايين گرفتم تا اشكهايم را نبيند؛ ولى او كه متوجه شده بود، با لطف و مهربانى خاص خود، دستهايش را بر چشمانم كشيد و اشكهايم را پاك كرد. احساس مىكردم كه هر لحظه او خواهد رفت. حالِ مرا كه ديد، چند لطيفهى خندهدار و بامزه تعريف كرد تا مرا بخنداند. در آن لحظات، نكتهى جالبى برايم تعريف كرد. او گفت در اين حالت كه من دارم ريش او را مىتراشم، به ياد فيلم ايرانى «بلمى به سوى ساحل» افتاده است. در آن فيلم، چند تن از نيروهاى سپاه پاسداران براى نفوذ به مواضع نيروهاى دشمن در خرمشهر، لباس سربازان عراقى را بر تن مىكنند و محاسنشان را نيز مىتراشند و در لحظهى تراشيدن ريش، از چهرهى جديد همديگر خندهشان مىگيرد و با هم به مزاح و خنده مىپردازند. صلاح پس از آنكه صحنههاى زيباى آن فيلم را برايم تعريف كرد، گفت كه لحظات مثل زمانى است كه آنها طى مىكردند و توصيه كرد كه همواره اين صحنهها را در خاطر داشته باشم. سپس درخواست كرد يك نوار كاست قرآن به او بدهم تا انيسش در لحظات قبل از عمليات باشد. يك دستگاه بىسيم هم براى ارتباط راديويى با فرماندهى عمليات طلب كرد كه به او دادند.
پس از آن، يكى از اسلحههايى را كه چندى پيش نيروهاى مقاومت اسلامى از مزدوران لحدى به غنيمت گرفته بودند، برداشت تا از همه لحاظ شبيه آنان باشد و كسى شك نَبَرد و خدايى ناكرده عمليات لو برود.بعد ميان دوستانش نشست و در حالى كه همرزمان، او را غرق در بوسه مىكردند و اشك از ديدگانشان جارى بود، منتظر ماند تا فرمان عمليات صادر شود.
هنگامى كه بىسيم به صدا در آمد و به صلاح محمد غندور اجازه داده شد تا عازم منطقهى عملياتى شود، مشتاقانه در ميان اشك و خنده، سه صلوات فرستاد، برخاست و با روحيهاى شاد و حماسى، رو به تصاوير حضرت امام خمينى(ره)، حضرت آيتاللَّه خامنهاى و شهيد سيد عباس موسوى، سلام نظامى داده، اداى احترام كرد و از اينكه تا ساعتى ديگر نزد بزرگ رهبر خويش خمينى كبير خواهد بود، احساس شعف مىكرد.دوستان يكى - يكى او را در آغوش كشيدند. مىگريستند و مىخنديدند.گريهشان از اين بود كه آنان نيز منتظر چنين لحظاتى بودند و نامشان در فهرست شهادتطلبان بود؛ ولى بايد مىماندند تا نوبتشان شود.مىخنديدند و شاد بودند از اينكه مىديدند گريهها و مناجات صلاح كه همواره شاهدش بودند، كار خودش را كرده و او را به سوى حق پرواز مىدهد.
صلاح كه بر رفتن شتاب داشت، سعى كرد زياد به خداحافظى با دوستان مشغول نباشد؛ سريع خود را جدا كرد تا هر چه زودتر به كار مهم خويش برسد. با همهى آنان خداحافظى كرد و در آخرين نگاهها كه دم در خروجى برگشت و به آنان انداخت، با تبسمى زيبا گفت: «همچنان استوار و پا بر جا در خط مقاومت اسلامى بمانيد و در خط ولايت فقيه، استوارتر از هميشه باشيد».
عمليات
در ساعت 16/24 بعد از ظهر روز سهشنبه 1374/2/5ه.ش (25ذيقعده 1415ه.ق، 25 آوريل 1995م) در آستانهى سالگرد شهداى اردوگاه عين كوكب، و در زمانى كه مدت چندانى از ترور شهيد «ابوعلى رضا ياسين» توسط هلىكوپترهاى اسرائيلى نمىگذشت، نيروهاى صهيونيستى داخل مقر، سوار بر كاميونها، آمادهى بازگشت به فلسطين اشغالى و تعويض با نيروهاى جديد بودند. در مقابل درِ ورودى مقر،نيروهاى پست بازرسى لحدى متوجه يك دستگاه مرسدس بنز سفيدرنگ شخصى شدند كه روبه روى مقر توقف كرده بود. راننده با ديدنشك و ظن نگهبانان، مسافتى را دنده عقب رفت و سعى كرد به آنها توجهى نكند. نيروهاى ضربت لحدى، سوار بر يك دستگاه مرسدس بنز، با سرعت به طرفش رفتند و از او خواستند كه توقف كند. پس از توقف ماشين، متوجه شدند شخصى كه پشت فرمان نشسته، لباس نيروهاى لحدى بر تن كرده و درجه افسرى بر دوش دارد. ضمن عذرخواهى، دربارهى علت توقف او در مقابل مقر سؤال كردند. جوان، با خونسردى تمام، حتى بدون اينكه از ماشين پياده شود، با تحكُّم آنها را خطاب قرار داد و باعث شد تا معذرت خواهى كرده، سوار بر ماشين شده و به طرف مقر بر گردند.
از دوردست، از طرف «عين ابل» در جادهاى كه پيچ مىخورد، سه كاميون نظامى «كامانكار» به چشم خوردند. داخل هر كدام هشت سرباز اسرائيلى قرار داشت و مىآمدند تا جايگزين نيروهاى قبلى شوند.
در جلوى كاميونها، طبق روال هميشه، يك دستگاه جيپ اسكورت نظامى حركت مىكرد كه چهار سرنشينِ داخل آن مراقب بودند تا خطرى كاروان را تهديد نكند. نگهبانها كه منتظر رسيدن كاميونها بودند، متوجه شدند مرسدس بنز سفيد رنگى كه جوانى با لباس افسران لحدى پشت فرمان آن نشسته است، بهمقر نزديك مىشود. چون دقايقى قبل با او صحبت كرده بودند، هيچشك و ترديدى نسبت به او پيدا نكرده، و حساسيت خاصى هم به خرج ندادند.
اين بار يك زن كه روسرى بر سر داشت، كنار راننده به چشم مىخورد. با ديدن آن زن، خيال نگهبانها بيشتر جمع شد كه خطرى آنجا را تهديد نمىكند؛ ولى زن هيچ تكانى نمىخورد، چون او فقط عروسكى ساختگى بود كه براى تسهيل در امر عمليات تهيه شده بود؛ چرا كه در مناطق اشغالى، نيروهاى دشمن تمام ماشينهاى تك سرنشين را به تصور حملات شهادتطلبانه، مورد هجوم قرار مىداد.
جيپ اسكورت، مقابل در ورودى ايستاد. افسرى كه جلوى آن نشسته بود، برگشت و نگاهى به كاميونهاى حامل نفرات كه يكى بعد از ديگرى مىآمدند، انداخت. ماشين سفيد رنگ از روبه رو به كاروان نزديك شد. افسر اسكورت شك كرد. در هنگام تردد كاروانهاى نظامى اسرائيلى، هيچ خود رويى حق نزديك شدن به آنها را نداشت و بايد از جاده خارج مىشد تا كاروان بگذرد؛ ولى اين ماشين سفيد، آرام پيش مىآمد و چه بسا مىخواست به دروازهى مقر 17 نزديك و يا وارد شود.
كاميون سوم، با فاصلهاى كم، در حال نزديك شدن بود. نگهبانها دروازهى مقر را گشوده بودند تا كاروان وارد شود. افسر اسكورت كه به رانندهاى كه لباس افسران لحدى را بر تن داشت، شك كرده بود، بهتر آن ديد كه اتومبيل مشكوك را مورد بازرسى قرار دهد. شايد اگر او دستور توقف جيپ در مقابل در ورودى مقر و به دنبال آن كاميونها را نمىداد،كاروان وارد شده و تلفات كمترى وارد مىآمد. همين كه افسر با نگاههاى مشكوكش به طرف اتومبيل سفيد به راه افتاد، رانندهى جوان يكباره بر سرعت ماشين افزوده و با تكابى كه صداى بلندى داشت اتومبيل را موازى با كاروان قرار داد و با فرياد «اللَّه اكبر» كه در بىسيمهاى مقاومت اسلامى كه در دور دست مشغول فيلمبردارى از صحنه بودند، به گوش رسيد، چاشنى انفجارى را زد.
اتومبيل در فاصلهى ميان دو كاميون منفجر شد و لحظهاى بعد، انفجار دوم رخ داد و دود و آتش از محل حادثه به هوا برخاست. بنابر اظهار كارشناسان، 450 كيلوگرم مواد شديد الانفجار «سى 4« به همراه حدود 150 كيلو گرم ساچمههاى فلزى، با شدت انفجار 6000 متر در ثانيه و حرارت 3000 درجه، تمام وسايل نظامى را به اطراف پرتاب كرد.از ماشين سفيد و رانندهاش هيچ اثرى به جاى نماند، جز گودالى عميق در محل انفجار.
اجساد متلاشى شدهى سربازان، در گوشه و كنار افتاده بود. عدهاى از آنان داخل كاميونهاى مشتعل سوختند؛ ولى كسى جرأت نزديك شدن نداشت. دقايقى بعد نيروهايى كه داخل مقر، به حالت آماده باش منتظر بودند تا به كاميونهايشان سوار شده و به داخل فلسطين اشغالى باز گردند،هراسان به طرف دروازهى مقر دويدند. آنان كه از مهلكه جان سالم به در برده بودند، ديوانهوار به تيراندازى بىهدف به همه طرف اقدام كردند. خوب كه چشمانشان را گشودند، تكه پارههاى بدن همرزمان خود را كه دقايقى قبل، داخل كاميون نشسته و از مرخصى آمده بودند، پراكنده در خيابان و ميان قطعات سوخته ماشينها ديدند. بوى گوشت سوخته فضا را پر كرده و بر بهتِ ناباورانه و حالات روانى سربازان اشغالگر افزوده بود.
نيروهايى كه از مقر خارج شدند، بلافاصله منطقه را به محاصرهى كامل در آورده و از نزديك شدن مردم شخصى و به خصوص خبرنگاران رسانههاى گروهى به آنجا، خوددارى كردند. در آن ميان، نيروهاى اطلاعات اسرائيل توانستند چند تن از خبرنگارانى را كه در اولين دقايق به محل حادثه شتافته و عكس و فيلم گرفته بودند، شناسايى كرده و همهى آنچه را كه موفق به تهيهاش شده بودند، به زور ضبط كنند.
تلفات
رژيم صهيونيستى كه از شروع مجدد موج حملات شهادتطلبانه سخت به وحشت افتاده بود، سعى كرد با كمرنگ جلوه دادن آن، بر اثرات روانى عمليات بر روحيهى نيروهاى نظامى و مردم اسرائيل سرپوش بگذارد. در اولين ساعات پس از حمله، سخنگوى نظامى اسرائيل مدعى شد: اين حادثه فقط حاصل انفجار يك ماشين بمبگذارى شده كه در فاصلهاى دور از مقر قرار داشت، بوده و فقط يك سرباز اسرائيلى كشته شده است.
همين منبع در خبرى ديگر كه ساعتى بعد پخش شد، اعلام كرد: فقط 9 سرباز مجروح شدهاند كه دو نفرشان زخم متوسط برداشتهاند و حال بقيه خوب است و كسى كشته نشده است.
ساعت 12 شب، راديو اسرائيل به نقل از مسئولين نظامى گفت: «در اين حمله 11 سرباز زخمى شدهاند.» آنها مدعى شدند كه ماشين حامل بمب در فاصلهى 50 مترى مقر و كاروان منفجر شده و در يك معجزهى باور نكردنى! فقط دو ماشين ارتش صدمه ديدهاند».
بر خلاف گفتهها و ادعاهاى ضد و نقيض مسئولين رژيم صهيونيستى، در اين عمليات شهادتطلبانه، بيش از 40 نيروى نظامى اين رژيم در صحنهى انفجار حضور مستقيم داشتهاند كه بنابر اظهارات منابع مقاومت اسلامى، 30 سرباز كشته و مجروح شدند.حضور هفت فروند هلىكوپترى كه كشتهها و زخمىها را به بيمارستان «رِميام» در شهر «حيفا» داخل فلسطين اشغالى، منتقل كردند، نشان از بالا بودن تلفات ارتش اسرائيل داشت.
در اين عمليات، قسمتهايى از ساختمانهاى نظامىِ نزديك، ويران شد و حداقل دو كاميون و يك جيپ، به طور كامل، همراه با سرنشينانشان منهدم شدند. داخل هر كاميون، هشت نفر و داخل جيپ چهار نفر قرار داشتهاند. ساختمان بازرسى نيروهاى لحدى به طور كامل منهدم شد كه داخل آن نيز چند سرباز مشغول نگهبانى بودند.
با توجه به شدت اعمال وحشيانهى نيروهاى اسرائيلى در حمله به شهركهاى «عِيناتا» و «بنتجبيل» و دستگيرى مردم، و به دنبال آن بازداشت چهل نفر از جوانان اين شهرها و انتقال آنان به پادگان نظامى بنت جبيل، و دهها خانهاى كه در بنت جبيل مورد هجوم قرار گرفته و ويران شدند، به خوبى مىتوان دريافت كه ضربهى وارده شده، بسيار كارى و سنگين بوده است.
كابينهى رژيم صهيونيستى، بلافاصله براى بررسى چگونگى رخنهى مبارزان حزباللَّه به يك مركز مهم نظامى در عمق منطقهاى كه اسرائيل آن را «كمربند امنيتى» مىناميد، جلسهاى اضطرارى تشكيل داد و به بحث بر سر اين موضوع پرداخت كه رانندهى ماشين، چگونه از پايگاهها و دژبانىهاى بازرسى بين راه گذشته و به هدف خود دست پيدا كرده است؟
از آنجا كه مقاومت اسلامى، از قبل پيش بينى تكذيب اين عمليات را همچون گذشته كرده بود، اقدام به ضبط ويدئويى تصاوير قبل و هنگام عمليات، لحظهى نزديك شدن ماشين به مقر17 و انفجار آن، كردند. با پخش اين تصاوير از كانال تلويزيونى «اَلمِنار» متعلق به حزباللَّه لبنان اين ادعاى اسرائيل را كه «يك ماشين بمبگذارى شده در فاصلهاى زياد از كاروان و مقر منفجر شده است» تكذيب كرد. كانال 2 تلويزيون اسرائيل نيز به اجبار تصاوير پخش شدهى حزباللَّه را نشان داد و به دنبال آن تصاويرى از پاكسازى صحنهى انفجار. ساعاتى پس از عمليات را نشان داد كه همان تصاوير كم و كوتاه، بهخوبى نشاندهندهى تلفات بالاى دشمن بود؛ چرا كه دو كاميونِ نفربر كاملاً منهدم شده و سوخته، در صحنه ديده مىشد.
پس از آن، همين كانال تلويزيونى اسرائيل، مصاحبههايى با سربازانشان در منطقهى اشغالى و كمربند امنيتى انجام داد. يكى از آنان مدعى شد: اين دو عمليات اخير از خانههاى متروكهى اطراف انجام گرفتهاست، به اين صورت كه از طرف آنها به سوى ما حمله و تيراندازى مىشود.
يكى ديگر از مجروحين حادثه نيز در مصاحبه با تلويزيون اسرائيل گفت: «ما در كاروان و داخل يك كاميون در حال حركت بوديم. هنوز به دژبانى در ورودى مقر 17 نرسيده بوديم كه ناگهان ماشين حامل بمب در برابرمان منفجر شد. اين ماشين در نزديكى درِ اصلى مقر، به وسط كاروان آمد و منفجر شد و سربازان مورد اصابت قرار گرفتند. در آن لحظه، هر كس به دنبال پناهگاهى بود».
«عيور امبار» فرماندهى «واحد ارتباطات ارتش اسرائيل» در مصاحبه با خبرنگاران خارجى، پيرامون عمليات شهيد صلاح غندور، گفت: «منطقهى جنوب لبنان، در برابر عمليات نفوذى به خوبى قابل حفاظت نيست و موكداً حدس مىزنيم كه عملياتهايى از اين نوع، باز هم ممكن است بهوقوع بپيوندد...»
وى دربارهى چگونگى انجام اين عمليات مدعى شد: «خرابكاران در روستاى بيت يارون كه در مناطق اشغالى است، ماشين را تهيه كرده و آماده كردهاند؛ ولى خرابكاران از مناطق شمالى ]مناطق آزاد [آمدهاند.»
اين عمليات جسورانه كه به لحاظ وسيله و هدف، از ساير عمليات مشابه متمايز بود، خشم و عصبانيت ژنرالهاى صهيونيست را برانگيخت؛ چرا كه آنها براى مقابله با چنين اقداماتى، تمهيدات و تلاشهاى زيادى بهكار برده بودند؛ از جملهى جايگزين كردن ژنرال «عِميرام ليوين» به جاى ژنرال «اسحاق موردِخاى» به عنوان فرمانده نظامى منطقهى شمال فلسطين بود.
ژنرال موردخاى، مىپنداشت كه در عرض چند روز مىتواند مقاومت اسلامى جنوب لبنان را نابود و يا محدود سازد؛ اما جز شدت بخشيدن به مراقبتهاى نظامى و ممانعت از پخش اطلاعات دربارهى ميزان كشتهها و تلفات ارتش اسرائيل، كار ديگرى از عهدهى او بر نيامد.
عميرام ليوين كه همواره قاطعانه و محكم، هر گونه عمليات شهادتطلبانه رزمندگان مقاومت اسلامى را رد مىكرد و وقوع اين گونه حملات را ديگر نمىپذيرفت، اين بار مجبور شد در برابر رسانههاى گروهى و خبرنگاران داخلى و خارجى، به عمق فاجعهاى كه براى سربازان ارتش اسرائيل پيش آمده بود، اعتراف كند. اين ژنرال كه پيش از آن ادعاهاى عجيبى داشت، در حالى كه سعى مىكرد همچنان برگفتههاى پيشين خود پايبند باشد، در يك مصاحبهى تلويزيونى، دربارهى عمليات استشهادى عليه مقر 17 گفت: «جنگ همچنان وجود دارد و حزباللَّه سعى مىكند با همهى توانش كمربند امنيتى را در اختيار بگيرد و ارتش جنوب لبنان ]مزدوران آنتوان لحد[ را با شكست مواجه كند. حزباللَّه در اين راه موفقيتهايى نيز كسب مىكند؛ ولى ما همان طور كه شايسته است با حزباللَّه خواهيم جنگيد».
ليوين، اين حادثه را پيامد سستى و كوتاهى نيروهاى آنتوان لحد در پستهاى بازرسى، و حفاظت ضعيف از راهها و معابر دانست و فرماندهى ميليشياى لحد در منطقه را مقصر دانست. متعاقب آن، فرماندهى نيروهاى مزدور لحد نيز ضربهى وارده را به نظاميان اسرائيل نسبت داد و خودِ آنان را مسئول هر گونه كوتاهى و اهمال كارى دانست.
ژنرال ليوين كه از مجروحين اين عمليات در بيمارستانى داخل فلسطين اشغالى عيادت مىكرد، در پاسخ به سؤال يكى از خبرنگاران مبنى بر اينكه: آيا اين مسئله نشان دهنده بالا بودن شجاعت و جرأت حزباللَّه در عملياتهاى انتحارى نيست؟» اظهار داشت: «من نمىخواهم در اينجا عمليات را تشريح كنم و يا اينكه براى شما توضيح بدهم و بگويم كه اين عمليات در اوج شجاعت و يا در كمترين حد شجاعت بوده است».
عكس العملها
با توجه به اينكه احتمال زيادى در انتقامگيرى اسرائيل از مردم غيرنظامى و روستاهاى آزاد شده وجود داشت، حجتالاسلام والمسلمين سيدحسن نصراللَّه، دبير كل حزباللَّه لبنان، عصر روز سهشنبه ساعاتى پس از عمليات در پيامى خطاب به همهى مجاهدان و رزمندگان مقاومت اسلامى در سراسر مواضع و جبهههاى نبرد با اسرائيل، تصريح كرد: «فرزندان مقاومت اسلامى به طور كامل آمادگى رويا رويى با هر نوع عكسالعمل انتقامجويانه از طرف رژيم صهيونيستى را داشته باشند. از جمله،عكسالعملهاى وحشيانهى اسرائيل كه نسبت به روستاها و شهركهاى ما به آن متوسل مىشوند. همه بايد آمادگى كامل براى اجراى دستورات مبنى بر شليك موشك به طرف شهركهاى يهودى نشين در عمق مواضع اسرائيل را در صورتى كه دشمن بخواهد انتقامش را از مردم بگيرد، داشته باشند».
دبير كل حزباللَّه، در ادامهى پيام خود، خطاب به سردمداران صهيونيسم گفت: «من شما را از هر گونه دشمنى و يا اشتباهى كه نسبت به مردم غير نظامى و ملت ما انجام دهيد، بر حذر مىدارم؛ در غير اين صورت، شهركهاى شما متقابلاً سالم نخواهند ماند. همان گونه كه در دو روز گذشته متذكر شديم و بارها در جاهاى ديگر تكرار كرديم».
مدتى پس از عمليات، واحدهاى تحقيق و بررسى انفجارات اطلاعات ارتش اسرائيل، موفق شدند پس از تلاشهاى بسيار، از روى قطعات بر جاى مانده اتومبيل، آن را شناسايى كرده و فروشندهى آن را در داخل مناطق اشغالى بيابند؛ ولى موفقيت خاصى نيافتند؛ چرا كه ماشين مورد نظر اوراقى بوده و توسط يك فرد لبنانى، براى تعمير و راهاندازى، به صورت عادى خريدارى شده بود؛ به همين لحاظ دستگاه عريض و طويل اطلاعات رژيم صهيونيستى، با بنبست ديگرى در تحقيقات خود براى شناسايى و مقابله با حملات شهادتطلبانه رو به رو شدند.
بيانيه مقاومت اسلامى
ساعاتى پس از انفجار عظيم در بنت جبيل، كه به واقع زلزلهاى وحشتناك براى سربازان صهيونيسم بود،در بيروت، مقاومت اسلامى طى بيانيهاى مسئوليت اين عمليات را بر عهده گرفت. متن بيانيه به اين شرح بود:
بسماللَّه الرحمنالرحيم
قهرمان حسينى از مجاهدين مقاومت اسلامى و شهادتطلبى از فرزندان محمدصلى الله عليه وآله وسلم و علىعليه السلام، يكى از زخم خوردگان اين امّت و يكى از آن افرادى كه وجودش مايهى بركت و فزونى بود، يكى از خدمتگزاران قدس شريف، در حالى كه راه پيشگام اول «احمد قصير» را تكميل مىكرد، خون پاك و مباركش را و پيكر نحيف و ظاهرىاش را با عزت و بزرگى به برادران همرزمش تقديم كرد. به قهرمانان انتفاضه و شهادت طلبان از فرزندان جنبش «حماس» و «جهاداسلامى» فلسطين، «خالد خطيب» از جهاد اسلامى و «عماد محمد اَبواَمونِه» از جنبش حماس كه در دو عمليات شهادتطلبانهى «نِتزايم» و «كَفَر داروم» به شهادت رسيدند و تقديم به شهداى مظلومى كه در انفجار ساختمان محلهى «شيخ رضوان» در «غَزّه» به شهادت رسيدند.
اين عمليات، جوابى بود به تمام روشهاى جنايتكارانه و وحشيانهاى كه دشمن در حق ملت ما بهكار مىبرد و از جملهى آنها انجام عمليات ترورِ مجاهد بزرگ، شهيد «ابوعلى رضا ياسين» به وسيله هلى كوپترهاى اسرائيلى كه يكى از نمونههاى اخير آن بود و به خاطر آمادگى براى شهادت و خون دادنى كه بيهوده و بىثمر نيست و به هدر نخواهد رفت و در آستانهى سالگرد شهادت مظلومانه شهداى اردوگاه آموزشى «عين كوكب»، اين شهادتطلبِ عاشق، به خدايش تقرب مىجويد؛ در حالى كه از خلال اين عمليات شهادتطلبانه تاكيد مىكند كه شهادت، رمز پيروزى است و اينكه شهادت نعمتى است الهى در رد تكنولوژى وحشيانه و جنايتكارانه دشمن، و اينكه، شهادت، كمينگاه محكمى است در دفاع امت از خود و حفاظت از وجودى كه مورد حمله قرار گرفته است و تأمين آيندهى روشنى براى خودش.
تفصيل عمليات
مجاهد شهادتطلب، با روحيهاى آرام و چهرهاى سرشار از اطمينان، ساعت 16/24 دقيقه بعد از ظهر روز سهشنبه 25 ذىالقعده در شهر بنتجبيل، هنگامى كه دو كاروان از نيروهاى صهيونيسم با يكديگر روبهرو مىشدند، به آنها حملهور شد. يكى از كاروانها از فلسطين اشغالى، وارد جنوب لبنان مىشد تا جاى كاروانى را كه در حال ترك منطقه بود، بگيرد. محل انفجار در مقابل در ورودى «مقر 17« بود كه شامل ساختمان فرماندهى عمليات تيپ غربى و ساختمان ادارهى شهرى و ساختمان فرماندهى ستاد مىشد. اين انفجار، به وارد آمدن خسارات سنگينى به دو بخش ادارهى شهرى و ساختمان تيپ غربى و منهدم شدن پنج خودروى نظامى كه دو دستگاه از آنها به طور كامل نابود شدند، انجاميد. تعداد زيادى از اجساد در محل انفجار پراكنده بودند و از صداى انفجار مسافتهاى دور در نوار اشغالى و مناطق آزاد شده، شنيده شد.
مقاومت اسلامى به صاحب العصر و الزمان(عج) و همچنين به ولى امت حضرت آيتاللَّه خامنهاى و به امت مسلمان كه مجاهد شهادتطلبش را باكمال عزت و سرافرازانه به اسلام تقديم كرد، تبريك و تهنيت عرض مىنمايد و فرصت را غنيمت شمرده تا بار ديگر تاكيد كند كه مقاومت اسلامى در راه شهادت و به دست آوردن آزادى تا پس گرفتن آخرين وجب از خاك مقدسمان، باقى خواهد ماند و اين دشمن غاصبِ مُستَبد، از ما به جز ضربات سهمگين چيزى دريافت نخواهد كرد. مزدوران رژيم صهيونيستى يكى از اين دو راه را پيش رو دارند: يا مرگ در زير پاهاى قدرتمند مجاهدان، و يا تسليم كردن خود و اعلام توبه و باز گشت در مقابل مردم و جامعه خودشان.
و نيست پيروزى، مگر از طرف خداوند تواناى جبار
مقاومت اسلامى لبنان
«محمد غندور» پدر بزرگوار صلاح، پس از شهادت فرزندش،هنگامى كه همرزمان او به ديدارش رفتند، در حالى كه دستهاى گل در دست داشت، به استقبال آن جمع رفت و در حالى كه تبسمى زيبا بر لب داشت، خطاب به رزمندگان مقاومت اسلامى گفت: «بفرماييد فرزندانم...» او خطاب به دوستان صلاح گفت: «من جداً نسبت به داشتن فرزندم صلاح افتخار مىكنم. من هميشه او را نسبت به فعاليت در جهاد و مقاومت تشويق و تشجيع مىكردم. او از ده سال پيش به مقاومت پيوسته بود. خداوند را سپاسگزارم كه او با اين عمليات شهادتطلبانه ما را سرافراز كرد. فرزندانم، به همين مناسبت به همهى شما تاكيد مىكنم كه ما در مسيرى حسينى گام برمىداريم. ما در راه مقاومت اسلامى پاى گذاشتهايم. ما آمادهايم كه بيشتر از اين قربانى بدهيم و گرانبهاترين چيزهاى خود را تقديم كنيم. به مناسبت شهادت فرزندم صلاح، به همهى پدران شهيد داده تبريك مىگويم و همهى جوانان را دعا مىكنم تا در اين راه سعادتمند، موفق شوند.
عزيزان من! در راه مقاومت اسلامى نسبت به هيچ چيز بخل نورزيد.به خدا قسم و به خدا قسم، آرزو مىكردم كه شهيد صلاح مرا نسبت به اين عمليات آگاه مىكرد تا با او شهيد شوم و حتى اينكه قبل از او و جلوتر از او شهيد شوم. به خدا سوگند كه من آمادهام تا هر گونه عمليات شهادتطلبانهاى را به انجام برسانم و در هر لحظه آمادگى كامل براى اينكار دارم. در هر دقيقه و هر ثانيه. درست مثل پسرم.
من هنگامى كه چندى پس از شهادت صلاح به ايران رفتم، وقتى در مراسم تشييع جنازه پيكر سه هزار شهيد بسيجى شركت كردم، از خودم شرمم آمد، همانجا گفتم: خدايا قربانى من در برابر اين سه هزار شهيد انقلاب اسلامى چهقدر ناچيز و قليل است، خداوندا، اين قربانى را از من بپذير.»
مادر شهيد صلاح غندور دربارهى شهادت فرزندش مىگويد: «گوارايت باد اى صلاح اين شهادت. گوارايت باد. چرا كه توانستى داخل منطقهى اشغالى بروى و اسرائيل را به لرزه در آورى. من خداوند را بر اين نعمت كه به ما عنايت كرد، شكرگزارم. من به او افتخار مىكنم و همهى جوانان را دعوت مىكنم كه در راه او گام بردارند و من بسيار زياد به فرزند شهيدم افتخار مىكنم. خواهش من از همهى مادران اين است كه هر كدام شهيدى در راه مقاومت اسلامى و براى آزادى جنوب لبنان تقديم كنند».
همسر شهيد صلاح غندور دربارهى شوهر خويش و پدر سه فرزندش مىگويد: خداوند را سپاسگزارم و به اين شهادت افتخار مىكنم. هر چه اسرائيل قوى باشد، ما از او قوىتر هستيم و خواهيم بود. قوىتر در اراده،ايمان و جهاد. من از خداوند مسئلت مىكنم كه مقاومت اسلامى را مورد لطف و عنايات خويش قرار دهد. شهيد صلاح هميشه به من مىگفت كه بايد فرزندانمان را همچون او مجاهد و مقاوم تربيت كنم و من نيز امروز پس از شهادت او، اين وصيت او را عملى خواهم كرد و انشاءاللَّه فرزندان او را مثل خودش استوار و مقاوم بار خواهم آورد. من به اين وصيت او عمل خواهم كرد؛ چون امام عزيزمان خمينى كبير فرموده است: «اسرائيل بايد از صحنهى روزگار محو شود».
خواهر شهيد صلاح، دربارهى آخرين آرزوهاى برادرش مىگويد: «از دبير كل حزباللَّه شنيدم كه مىگفت: از صلاح پرسيدم حالا كه راهى عمليات مىشوى، آيا آرزو و يا خواستهاى دارى؟ صلاح پاسخ داده بود: تنها آرزوى من، ديدار سيدنا القائد حضرت آيتاللَّه خامنهاى بود؛ ولى شايد تقدير اين بوده كه نتوانم رهبرم را در اين دنيا زيارت كنم. بعد با لبخندى خداحافظى كرد و رفت.
پاسخ حضرت آيت اللَّه العظمى خامنه اى
به نامهى همسر شهيد صلاح غندور
بسمهتعالى
«به همسر گرامى شهيد عزيز ما، صلاح محمدعلى غندور معروف به ملاك، پس از اهداى سلام گرم و سپاس بهخاطر فرستادن كتاب حامل شرح حال و وصيت شهيد عزيز، بگوييد: من نه فقط به آن شهيد، كه امثال او ستارگان درخشان تاريخ مايند افتخار مىكنم، بلكه به شما و ديگر بازماندگان اين شهداى گرانقدر كه با صبر و بردبارى بزرگوارانهى خود نمونههاى كم نظير صدر اسلام را تكرار كرديد، مباهات مىنمايم.
به شما و فرزندان عزيزتان دعا مىكنم و موفقيت در همهى عرصههاى زندگى از خداوند برايتان مسئلت مىنمايم.»
والسلام عليكم
سيدعلى خامنهاى
1378/4/31ه.ش
وصيت نامهى شهيد «صلاح محمدعلى غندور»
بسماللَّه الرحمنالرحيم
«ولتجدن اشد الناس عداوه للذين آمنوا اليهود والذين اشركوا»
صدقاللَّه العلىالعظيم.
همانا سختترين مردم را نسبت به اهل ايمان، يهود و مشركين مىيابى.
من، صلاح محمد غندور معروف به ملاك، از خداوند مىخواهم كهمرا به ديدار حضرت سيد الشهداء اباعبداللَّه الحسينعليه السلام موفق گرداند. آنامام بزرگوارى كه همهى احرار و آزادگان را آموخت كه چگونه انتقام خود را از ستمكاران بگيرند.
به اميد خداوند متعال، لحظاتى بعد از قرائت اين كلمات، خداوند را در حالى كه سرافراز و مفتخر مىباشم، و انتقام گيرندهى دينم و همهى شهدايى كه در اين مسير بر من سبقت گرفتهاند، مىباشم، ملاقات خواهم كرد.
زمانى بيش نخواهد گذشت كه من براى گرفتن انتقام تمامى شهداى مظلوم و مستضعفين، فرزندان «جبل عامل» و فرزندان مقاومت در فلسطين اشغالى، به پا خواهم خاست و به زودى انتقام تمامى شكنجهشدگان در نوار اشغالى جنوب را خواهم گرفت.
به زودى و در صورت توفيق الهى، مجاهدى از مجاهدان مقاومت اسلامى خواهم بود. مقاومت بزرگى كه نه هواپيماهاى دشمن و نه تانكهاى آنها توانست آن را به ترس از صهيونيسم وادار سازد. نه همهى اسلحههايى كه داشتند و نه تمام كمكها و پشتيبانىهايى كه از طرف دولتهاى كفر به آنها مىشود، خواهد توانست دشمنان را به مقصودشان برساند.
ديدارِ الهى آيندهام، درسى جديد خواهد بود. درسى كربلايى كه مايهى فخر و مباهات مسلمانان خواهد بود و آتش وزر و وبالى براى اين دشمن متكبر كه هيبت و جلالش قبلاً به دست برادران مجاهد مسلمان شكسته شده، خواهد بود. دشمنى كه هيمنهاش به دست شهدايى چون «احمد قصير»، «حرعاملى»، «ابوزينب»، «هيثم دبوق» و «شيخ اسعدبرّو» و تمامى شهدايى كه در عملياتهاى شهادتطلبانه و عملياتهاى رزمى، با دشمن متجاوز جنگيدند، شكسته شد.
برادران مجاهدم!
يقين بدانيد كه ما به طور حتم پيروز خواهيم بود و در اين شكى نيست؛ البته تا وقتى كه براى خدا كار كنيم و خداشناس باشيم؛ چرا كه خداوند به وعدهاش وفا مىكند و بندگانش را يارى خواهد كرد. بدون شك مومنين را عزت خواهد بخشيد و كافرين را ذليل خواهد كرد و ذلت كافران به دست شما خواهد بود.
اى قهرمانان مقاومت اسلامى؛ اى فرزندان على و حسينعليه السلام و اى فرزندان امام خمينى، اى فرزندان رهبرمان آيتاللَّه خامنهاى و اى فرزندان شهيد سيد عباس موسوى و شيخ راغب حرب! بجنگيد؛ چرا كه جهاد شما به اميد خداوند، جهادى است كه زمينهساز دولت صاحبالعصر و الزمان(عج) خواهد بود.
و اين جهاد بايد استمرار پيدا كند تا اينكه هدفِ وعده داده شده در تحقق كامل رضاى الهى و رسيدن به وعدهى الهى، محقق شود.
انا للَّه و انااليه راجعون
والسلام عليكم و رحمهاللَّه و بركاته
نظرات شما عزیزان: