هنگامى كه انسان با چنين دركى مجهز شود، آن وقت است كه خيمه هستى او در پيش چشمش مانند حباب روى آب فرو مى خوابد و عيانا مشاهده مى كند كه جهان و جهانيان به يك هستى نامحدود و حيات و قدرت و علم و هرگونه كمال نامتناهى تكيه زده اند و انسان و هر پديده ديگر جهانى مانند دريچه هاى گوناگونى هستند كه هر كدام به اندازه ظرفيت خود ماوراى خود را كه جهان ابديت است نشان مى دهند.
آن وقت است كه انسان اصالت و استقلال را از خود و از هر چيز گرفته به صاحبش رد مى كند و دل از هر جا كنده به خداى يگانه مى پيوندد و در برابر عظمت و كبرياى وى به چيزى جز وى سر تعظيم فرود نمى آورد.
آن وقت است كه انسان تحت ولايت و سرپرستى پروردگار پاك قرار مى گيرد، هر چه را بشناسد با خدا مى شناسد و با هدايت و رهبرى خدا با اخلاقى پاك و اعمالى نيك (آيين اسلام و تسليم حق كه آيين فطرت است ) متلبس مى گردد.
اين است آخرين درجه كمال انسانى و مقام انسان كامل يعنى امام كه به موهبت خدايى به اين مقام رسيده و كسانى كه از راه اكتساب به اين كمال نائل شوند با اختلاف درجاتى كه دارند پيروان حقيقى امام مى باشند.
و از اينجا روشن مى شود كه خداشناسى و امام شناسى هرگز از هم جدا نمى شوند چنانكه خداشناسى و خودشناسى از هم جدا نمى شوند؛ زيرا كسى كه هستى مجازى خود را بشناسد، هستى حقيقى خداى بى نياز را شناخته است .
نظرات شما عزیزان: