ماءمون به فكر افتاد كه به اين گرفتاريها كه سياست كهنه و هفتاد ساله پيشينيان وى نتوانست چاره كند، با سياست تازه ديگرى خاتمه بخشد و آن اين بود كه امام هشتم را ولايت عهد بدهد و از اين راه هر گرفتارى را رفع كند؛ زيرا سادات علوى پس از آنكه دست خودشان به خلافت بند شد ديگر به ضرر دستگاه قيام نمى كردند و شيعه نيز پس از آنكه آلودگى امام خود را به خلافتى كه پيوسته آن را و كارگردانان آن را پليد و ناپاك مى شمردند، مشاهده كردند، ديگر آن اعتقاد معنوى و ارادت باطنى را كه در حق امامان اهل بيت داشتند، از دست مى دهند و تشكل مذهبيشان سقوط كرده ديگر خطرى از اين راه متوجه دستگاه خلافت نخواهد گرديد (288) .
بديهى است كه پس از حصول مقصود، از بين بردن امام براى ماءمون اشكالى نداشت ، ماءمون براى تحقق دادن به اين تصميم ، امام را از مدينه به مرو احضار كرد و پس از حضور اول خلافت و پس از آن ولايت عهد خود را به امام پيشنهاد نمود و آن حضرت اعتذار جسته نپذيرفت ولى بالا خره به هر ترتيب بود قبولانيد و امام نيز به اين شرط كه در كارهاى حكومتى و عزل و نصب عمال دولت مداخله نكند، ولايت عهد را پذيرفت (289) .
اين واقعه در سال دويست هجرى اتفاق افتاد ولى چيزى نگذشت كه ماءمون از پيشرفت سريع شيعه و بيشتر شدن ارادت ايشان نسبت به ساحت امام و اقبال عجيب عامه مردم و حتى سپاهيان و اولياى امور دولتى ، به اشتباه خود پى برد و به صدد چاره جويى برآمده آن حضرت را مسموم و شهيد ساخت . امام هشتم پس از شهادت در شهر طوس ايران كه فعلاً شهر مشهد ناميده مى شود مدفون گرديد.
ماءمون ، عنايت بسيارى به ترجمه علوم عقلى به عربى نشان مى داد و مجلس علمى منعقد كرده بود كه دانشمندان اديان و مذاهب در آن حضور يافته به مناظره علمى مى پرداختند امام هشتم نيز در آن مجلس شركت مى فرمود و با علماى ملل و اديان به مباحثه و مناظره مى پرداخت و بسيارى از اين مناظره ها در جوامع حديث شيعه مضبوط است (290) .
امام نهم
امام محمد بن على (تقى و گاهى به لقب امام جواد و ابن الرضا نيز ذكر مى شود) فرزند امام هشتم كه سال 195 هجرى در مدينه متولد شده و طبق روايات شيعه ، سال 220 هجرى به تحريك معتصم خليفه عباسى به دست همسر خود كه دختر ماءمون خليفه عباسى بود مسموم و شهيد شده در جوار جد خود امام هفتم در كاظميه مدفون گرديد.
پس از پدر بزرگوار خود به امر خدا و معرفى گذشتگان خود به امامت رسيد. امام نهم موقع درگذشت پدر بزرگوار خود در مدينه بود، ماءمون وى را به بغداد - كه آن روز عاصمه خلافت بود - احضار كرده به حسب ظاهر محبت و ملاطفت بسيارى نمود و دختر خود را به عقد ازدواج وى درآورد و در بغداد نگهداشت و در حقيقت مى خواست به اين وسيله امام را از خارج و داخل تحت مراقبت كامل درآورد.
امام مدتى در بغداد بود سپس از ماءمون استجازه كرده به مدينه رفت تا آخر عهد ماءمون در مدينه بود و پس از درگذشت ماءمون كه معتصم ، زمام خلافت را به دست گرفت ، دوباره امام را به بغداد احضار كرده تحت نظر گرفت و بالا خره چنانكه گذشت به تحريك معتصم ، آن حضرت به دست همسر خود مسموم شد و درگذشت (291) .
امام دهم
امام على بن محمد (نقى و گاهى به لقب هادى ذكر مى شود) فرزند امام نهم در سال 212 در مدينه متولد شده و در سال 254 (طبق روايات شيعه ) معتز، خليفه عباسى با سَم شهيدش كرده است (292) .
امام دهم در ايام حيات خود با هفت نفر از خلفاى عباسى ، ماءمون و معتصم و واثق و متوكل و منتصر و مستعينى و معتز معاصر بوده است . در عهد معتصم ، سال 220 بود كه پدر بزرگوارش در بغداد با سم درگذشت ، وى در مدينه بود و به امر خدا و معرفى امامان گذشته به امامت رسيد و به نشر تعاليم دينى مى پرداخت تا زمان متوكل رسيد.
متوكل در سال 243 در اثر سعايتهايى كه كرده بودند يكى از امراى دولت خود را ماءموريت داد كه آن حضرت را از مدينه به سامرا - كه آن روز عاصمه خلافت بودجلب كند و نامه اى مهرآميز با كمال تعظيم به آن حضرت نوشته تقاضاى حركت و ملاقات نمود (293) و البته پس از ورود آن حضرت به سامرا در ظاهر اقداماتى به عمل نيامد ولى در عين حال آنچه مى توانست در فراهم آوردن وسائل اذيت و هتك آن حضرت كوتاهى نمى كرد و بارها به منظور قتل يا هتك ، امام را احضار كرده و به امر وى خانه اش را تفتيش مى نمودند.
متوكل در دشمنى با خاندان رسالت در ميان خلفاى عباسى نظير نداشت و بويژه با على عليه السّلام دشمن سرسخت بود و آشكارا ناسزا مى گفت و مرد مقلدى را موظف داشت كه در بزمهاى عيش ، تقليد آن حضرت را در مى آورد و خليفه مى خنديد!! و در سال 237 هجرى بود كه امر كرد قبه ضريح امام حسين را در كربلا و همچنين خانه هاى بسيارى كه در اطرافش ساخته بودند، خراب و با زمين يكسان نمودند! و دستور داد كه آب به حرم امام بستند و دستور داد زمين قبر مطهر را شخم و زراعت كنند تا بكلى اسم و رسم مزار فراموش شود (294) .
در زمان متوكل ، وضع زندگى سادات علوى - كه در حجاز بودند - به مرحله رقت بارى رسيده بود چنانكه زنهاى ايشان ساتر نداشتند و عده اى از ايشان يك چادر كهنه داشتند كه در اوقات نماز آن را به نوبه پوشيده نماز مى خواندند (295) و نظير اين فشارها را به سادات علوى كه در مصر بودند نيز وارد مى ساخت .
امام دهم به شكنجه و آزار متوكل صبر مى فرمود تا وى درگذشت و پس از وى منتصر و مستعين و معتز روى كار آمدند و به دسيسه معتز، آن حضرت مسموم و شهيد شد.
امام يازدهم
امام حسن بن على (عسكرى ) فرزند امام دهم در سال 232 هجرى متولد شده و در سال 260 هجرى (بنا به بعضى از روايات شيعه ) به دسيسه معتمد خليفه عباسى مسموما درگذشته است (296) .
امام يازدهم پس از درگذشت پدر بزرگوار خود به امر خدا و حسب التعين پيشوايان گذشته به امامت رسيد و هفت سالى كه امامت كرد به واسطه سختگيرى بيرون از اندازه مقام خلافت ، با تقيه بسيار شديد رفتار مى كرد، درب روى مردم حتى عامه شيعه بسته جز خواص شيعه كسى را بار نمى داد با اينحال اكثر اوقات زندانى بود (297) .
و سبب اين همه فشار اين بود كه اولاً: در آن ازمنه جمعيت شيعه كثرت و قدرتشان به حد قابل توجهى رسيده بود و اينكه شيعه به امامت قائلند براى همگان روشن و آفتابى شده بود و امامان شيعه نيز شناخته مى شدند و از اين روى مقام خلافت بيش از پيش ائمه را تحت مراقبت درآورده و از هر راه بود با نقشه هايى مرموز در محو و نابود كردن ايشان مى كوشيدند.
ثانيا: مقام خلافت پى برده بود كه خواص شيعه براى امام يازدهم فرزند معتقدند و طبق رواياتى كه از خود امام يازدهم و هم از پدرانش نقل مى كنند فرزند او را همان مهدى موعود مى شناسند كه به موجب اخبار متواتره از طرق عامه و خاصه پيغمبراكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خبر داده بود (298) و او را امام دوازدهم مى دانند.
بدين سبب امام يازدهم بيشتر از ساير ائمه تحت مراقبت مقام خلافت درآمده بود و خليفه وقت تصميم قطعى گرفته بود كه به هر طريق باشد به داستان امامت شيعه خاتمه بخشد و دَرِ اين خانه را براى هميشه ببندد.
و از اين روى همينكه بيمارى امام يازدهم را به معتمد، خليفه وقت گزارش دادند، طبيب نزد آن حضرت فرستاد و چند تن از معتمدان خود و چند نفر از قضات را به منزلش گماشت كه پيوسته ملازم وى و مراقب اوضاع داخلى منزل بوده باشند و پس از شهادت امام نيز خانه را تفتيش و توسط قابله ها كنيزان آن حضرت را معاينه كردند و تا دو سال ماءمورين آگاهى خليفه در خط پيدا كردن خلف آن حضرت مشغول فعاليت بودند تا بكلى نوميد شدند (299) .
امام يازدهم را پس از درگذشت در خانه خودش در شهر سامرا، پهلوى پدر بزرگوارش به خاك سپردند و بايد دانست كه ائمه اهل بيت در دوره زندگيشان گروه انبوهى از علما و محدثين را پرورش دادند كه شماره ايشان به صدها تن مى رسد و ما براى رعايت اختصار در اين كتاب متعرض فهرست اسامى خودشان و مؤ لفان و آثار علمى و شرح احوالشان نشديم (300) .
امام دوازدهم
حضرت مهدى موعود (كه غالبا به لقب امام عصر و صاحب الزمان ذكر مى شود) فرزند امام يازدهم كه اسمش مطابق اسم پيغمبراكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود در سال 256 هجرى در سامرا متولد شده و تا سال 260هجرى كه پدر بزرگوارش شهيد شد تحت كفالت و تربيت پدر مى زيست و از مردم پنهان و پوشيده بود و جز عده اى از خواص شيعه كسى به شرف ملاقات وى نايل نمى شد.
و پس از شهادت امام يازدهم كه امامت در آن حضرت مستقر شد به امر خدا غيبت اختيار كرد و جز با نوّاب خاص خود بر كسى ظاهر نمى شد جز در موارد استثنايى (301) .
نوّاب خاص
آن حضرت چندى عثمان بن سعيد عمرى را كه از اصحاب جد و پدرش بود و ثقه و امين ايشان قرار داشت نايب خود قرار داد و به توسط وى به عرايض و سؤ الات شيعه جواب مى داد.
و پس از عثمان بن سعيد، فرزندش محمد بن عثمان به نيابت امام منصوب شد و پس از وفات محمد بن عثمان عمرى ، ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى ، نائب خاص بود و پس از وفات حسين بن روح نوبختى ، على بن محمد سمرى نيابت ناحيه مقدسه امام را داشت .
و چند روز به مرگ على بن محمد سمرى (كه در سال 329 هجرى اتفاق افتاد) مانده بود كه از ناحيه مقدسه توقيعى صادر شد كه در آن به على بن محمد سمرى ابلاغ شده بود كه تا شش روز (ديگر) بدرود زندگى خواهد گفت و پس از آن دَرِ نيابت خاصه بسته ، غيبت كبرى واقع خواهد شد و تا روزى كه خدا در ظهور آن حضرت اذن دهد، غيبت دوام خواهد يافت (302) و به مقتضاى اين توقيع ، غيبت امام زمان عليه السّلام به دو بخش منقسم مى شود.
اوّل ((غيبت صغرى )): كه از سال 260 هجرى شروع نموده و در سال 329 خاتمه مى يابد و تقريبا هفتاد سال مدت امتداد آن مى باشد.
دوم ((غيبت كبرى )): كه از سال 329 شروع كرده و تا وقتى كه خدا بخواهد ادامه خواهد يافت . پيغمبراكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در حديث متفق عليه مى فرمايد:((اگر نمانده باشد از دنيا مگر يك روز، خدا آن روز را دراز مى كند تا مهدى از فرزندان من ظهور نموده دنيا را پر از عدل و داد كند چنانكه از ظلم و جور پر شده باشد (303)
نظرات شما عزیزان: