و درود بر محمّد صلّى اللّه عليه و آله كه بنده و پيامبر و دوست و برگزيده خدا و بشير و نذير است ؛ پيامبرى كه نور نبوت از چهره زيبايش ظاهر و حقيقت حق از ظاهر او آشكار است ؛ و بر خاندان و اصحابش درود باد كه چهره اسلام را از تاريكيهاى كفر پاك و ريشه باطل را قطع كردند و به كم و زياد آن آلوده نشدند.
امّا بعد خلق خوب صفت سيد المرسلين و بهترين كار صديقان و به يقين جزء دين و نتيجه تلاش تقوا پيشگان ، و رياضت خداپرستان است ؛ و خلق بد زهر كشنده و از هلاك كننده هاى مغز و خواريهاى رسوا كننده و رذيلتهاى آشكار و پليديهايى است كه انسان را از جوار رحمت پروردگار دور مى سازد و دارنده خود را در زمره (پيروان ) شيطان لعين قرار مى دهد، و از درهايى است كه از دل به آتش برافروخته حق گشوده شده ، آتشى كه بر دلها چيره مى شود چنان كه اخلاق خوب درهايى است كه از دل به نعمتهاى بهشت و جوار رحمت پروردگار گشوده شده است . اخلاق پليد بيمارى دلها و نفوس است و زندگى جاويد را نابود مى سازد و با بيمارى تن كه زندگى مادى را نابود مى كند قابل مقايسه نيست . در صورتى كه پزشكان سخت به حفظ قوانين درمان بدنها توجه دارند با آن كه در آن بيمارى از دست دادن زندگى (دنياى ) فانى است ، پس توجه به حفظ قوانين درمان بيماريهاى دل كه زندگى جاويد را از بين مى برد سزاوارتر است ، و آموختن اين نوع طبابت بر هر عاقلى لازم است ، زيرا هيچ دلى خالى از بيمارى نيست و اگر به حال خود رها شود بيماريها انباشته گردد و بر آدمى چيره شود. از اين رو بنده نيازمند است كه در شناخت علتها و عوامل آن جستجو كند، آنگاه به درمان و اصلاح آنها بپردازد و مقصود خداى متعال در اين آيه : (( قد افلح من زكيها. )) (208) همين درمان است و مقصود در آيه شريفه : (( و قد خاب من دسيها. )) (209) به حال خود رها كردن بيماريهاست .
ما در اين كتاب به بخشى از بيمارى دل و چگونگى معالجه آنها به اختصار اشاره مى كنيم و به شرح درمان بيماريها نمى پردازيم ، زيرا در بقيه كتابهاى اين بخش خواهد آمد. اكنون هدف ما نگرش كلى به تهذيب اخلاق و آماده سازى راه هاى آن است و درمان بدن را مثالى براى آن قرار مى دهيم تا درك آن به فهم (انسانها) نزديك شود و يا شرح برترى خوشخويى آن را روشن مى سازيم . سپس بيان حقيقت حسن خلق ، پس از آن بيان پذيرش اخلاق و تغيير آن با رياضت ، آنگاه عاملى را كه با آن به خوشخويى مى رسيم شرح مى دهيم . سپس به شرح راه هاى تهذيب اخلاق و رياضت نفوس مى پردازيم ، و نشانه هايى را كه با آن بيمارى دلها شناخته مى شود توضيح مى دهيم ، آنگاه راه هايى را كه با آن انسان عيبهاى نفس خود را مى شناسد شرح مى دهيم و شواهدى نقل مى آوريم كه راه درمان دلها فقط به ترك كردن شهوتهاست . سپس نشانه هاى خوشخويى را بيان مى كنيم و راه تمرين كودكان در آغاز رشد را شرح مى دهيم و سرانجام شروط اراده و مقدمات مجاهده را بيان مى كنيم .
مجموع اين مطلب يازده فصل است كه به خواست خدا مقاصد اين كتاب را در بر خواهد داشت .
شرح برترى خوشخويى و نكوهش بدخويى
خداى متعال به پيامبر و حبيب خود صلّى اللّه عليه و آله در حالى كه او را مى ستايد و نعمتش را بر او آشكار مى كند فرموده است : (( و انك لعلى خلق عظيم . )) (210)
عايشه گويد: ((خلق و خوى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله قرآن بود.))(211)
مردى از پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله درباره خوشخويى پرسيد. حضرت اين آيه را تلاوت فرمود: (( خذ العفو واءمر باالعرف و اعرض عن الجاهلين . )) (212) آنگاه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: و آن اين است كه بپيوندى به كسى كه با تو قطع رابطه كرده و عطا كنى به كسى كه تو را محروم ساخته و درگذرى از كسى كه به تو ستم كرده است .
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((همانا برانگيخته شدم تا كرامتهاى اخلاقى را كامل كنم .))(213)
همچنين پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((سنگين ترين عملى كه در ميزان نهاده مى شود تقواى الهى و خوشخويى است .))(214)
((مردى از روبرو خدمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آمد و عرض كرد: دين چيست ؟ حضرت فرمود: خوشخويى . سپس از پشت سر پيامبر آمد و عرض كرد: دين چيست ؟ حضرت به او رو كرد و فرمود: آيا نمى فهمى ؟ دين ، خشم نكردن است .))(215)
از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله سؤ ال شد: ((شوم چيست ؟)) فرمود: ((بدخويى )).(216)
مردى عرض كرد: ((اى رسول خدا به من سفارشى كن ؛ فرمود: هر جا هستى از خدا بترس ، عرض كرد: بيشتر بفرما؛ فرمود: در پى هر گناهى ثوابى كن كه گناه را محو كنى . عرض كرد: بيشتر بفرما؛ فرمود: با مردم خوشخو باش )).(217)
از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله سؤ ال شد: ((كدامين كار بهتر است ؟ فرمود: خوشخويى .))(218)
و فرمود: ((خدا آفرينش و خوى كسى را كه نيكو قرار داده است ، آتش او را نمى خورد.))(219)
فضيل گويد: ((به پيامبر خدا عرض شد: فلان زن در روز روزه مى گيرد و شب عبادت مى كند ولى بد خلق است و با زبانش همسايگانش را مى آزارد، فرمود: خيرى در او نيست و اهل دوزخ است .))(220)
ابودردا مى گويد: ((شنيدم پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله مى فرمود: بهترين عملى كه در ميزان نهاده شود خوشخويى و بخشش است ، و چون خدا ايمان را آفريد عرض كرد: خدايا تقويتم فرما. پس خدا آن را به خوشخويى و بخشندگى تقويت كرد، و چون كفر را آفريد عرض كرد: خدايا نيرويم بده پس خداوند كفر را با بخل و بدخويى نيرو بخشيد.))(221)
پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((براستى خدا اين دين (اسلام ) را خالص براى خود قرار داد و دين شما را جز بخشندگى و خوشخويى اصلاح نمى كند. پس دينتان را به آن (دو صفت ) بياراييد.))(222)
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((خوشخويى بزرگترين آفريده خداست .))(223)
عرض شد: ((اى رسول خدا كدام يك از مؤ منان از نظر ايمان برترند؟ فرمود: خوشخوترين آنها.))(224)
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((شما نمى توانيد مردم را با ثروت خود در وسعت قرار دهيد پس آنها را با روى باز و خوشخويى در وسعت قرار دهيد (خوشخو باشيد).))(225)
همچنين پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((بدخويى عمل را تباه مى كند، چنان كه سركه عسل را.))(226)
از حرير بن عبداللّه روايت شده گفت : پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله به من فرمود: ((تو مردى هستى كه خدا خلقتت را نيكو كرده پس خلقت را نيكو كن .))(227)
از براء بن عازب روايت شده كه گفت : ((پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله نيكوترين مردم بود از نظر صورت و بهترين مردم بود از نظر اخلاق .))(228)
از ابومسعود بدرى روايت شده كه گفت : پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله مى فرمود: ((خدايا آفرينشم را نيكو ساختى پس اخلاقم را نيكو كن .))(229)
از عبداللّه بن عمر روايت شده گفت : ((پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله بسيار نيايش مى كرد و مى گفت : خدايا از تو درخواست سلامتى و تندرستى و خوشخويى دارم .))(230)
از ابوهريره از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله روايت شده كه فرمود: ((بزرگوارى مرد دين اوست ، و مروت او عقل اوست و تبارش خوشخويى اوست .))(231)
از اسامة بن شريك روايت شده گفت : در حضور عربها بودم كه از پيامبر سؤ ال كرده مى گفتند: بهترين چيزى كه خدا به بنده داده چيست ؟ فرمود: خوشخويى .))(232)
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((محبوبترين شما نزد من و نزديكترينتان در نشستن با من در روز قيامت خوشخوترين شماست .))(233)
از ابن عباس روايت شده كه گفت : پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((سه چيز است كه اگر آنها يا يكى از آنها در كسى نباشد، عملش ارزش ندارد: تقوايى كه او را از محرمات خدا منع كند، و علمى كه سفاهت را از او باز دارد و اخلاقى كه با آن در ميان مردم زندگى كند.))(234)
از جمله دعاهاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در شروع نماز اين دعا بود: ((خدايا مرا به بهترين اخلاق راهنمايى فرما كه جز تو كسى به بهترين خوها هدايت نمى كند و بدترين خوها را از من دور ساز كه جز تو بدترين خوها را از من دور نمى كند.))(235)
انس گويد: در حالى كه روزى با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بوديم فرمود: ((خوشخويى گناه را آب مى كند همانطور كه آفتاب يخ را آب مى كند.))(236)
و نيز فرمود: ((از نشانه هاى خوشبختى شخص خوشخويى است .))(237)
و حضرت صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((خوشخويى ميمنت است )).(238)
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به ابوذر فرمود: ((اى ابوذر، خردى چون تدبير نيست و تبارى چون خوشخويى .))(239)
از انس روايت شده كه گفت : ((ام حبيبه عرض كرد: اى رسول خدا چه عقيده دارى درباره زنى از ما زنان كه در دنيا دو شوى داشته باشد. پس آن زن با شوهايش بميرند و به بهشت روند آن زن از كدامين شوى خواهد بود؟ فرمود: از آن شوهرى است كه در دنيا نزد او خوشخوترينشان بوده است ، اى ام حبيبه شخص خوشخو خير دنيا و آخرت را برده است .))(240)
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((براستى مسلمان درستكار با خوشخويى و طبيعت بزرگوار خود درجه شخص روزه دار و نمازگزار را دريافت مى كند.)) (241) و در روايت ديگرى است : ((درجه شخص تشنه در بيابانهاى سوزان را مى برد))(242)
انس گويد: پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((بنده با خوشخويى خود به بزرگترين درجات آخرت و مقامات شريف مى رسد در حالى كه در عبادت ضعيف است .))(243)
و نيز فرمود: ((بدخويى گناهى نابخشودنى است و بدگمانى گناهى است گسترده .))(244)
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((بنده از بدخويى خود به پايين ترين درجه دوزخ مى رسد.))(245)
مى گويم : رواياتى در فضيلت خوشخويى و نكوهش بدخويى از طريق شيعه در آغاز كتاب آداب همنشينى از بخش عادت ها نقل كرده ايم و با ذكر مجدد آنها سخن را طولانى نمى كنيم .
سخنان بزرگان
پسر لقمان حكيم به پدرش گفت : اى پدر كدامين خصلت آدمى بهتر است ؟ گفت : ديندارى ، پسر گفت : اگر دو خصلت باشد؟ گفت : ديندارى و ثروت . گفت : اگر سه خصلت باشد؟ گفت : ديندارى ، ثروت و شرم . گفت : اگر چهار خصلت باشد؟ گفت : ديندارى و ثروت و شرم و خوشخويى . گفت : اگر پنج خصلت باشد؟ گفت : ديندارى و ثروت و شرم و خوشخويى و بخشندگى ، گفت : اگر شش خصلت باشد؟ جواب داد: پسركم هرگاه اين پنج خصلت در انسان گرد آيد او فردى با تقوا، پاك و دوست خدا و از شيطان بيزار است .
گفته شده است : هر كه بدخو باشد نفسش در رنج باشد.
يحيى بن معاذ گفت : گنجهاى روزى در اخلاق خوب است .
وهب بن منبه گويد: مثل شخص بدخو مانند كوزه (سفالين ) شكسته است كه نه قابل ترميم است و نه دوباره به صورت گل (رس ) در مى آيد.
فضيل گويد: اگر گنهكارى خوشخو با من همنشين شود، نزد من محبوب تر است كه خداپرستى بدخو.
ابن مبارك در مسافرتش با مرد بدخويى رفيق شد و بدخويى او را تحمل و با او مدارا مى كرد و چون از او جدا شد گريست از علت گريه اش سؤ ال شد. گفت بر او ترحم كردم . من از او جدا شدم ولى خلقش با اوست و از وى جدا نمى شود.
جنيد گويد: چهار چيز است كه بنده را به بالاترين درجات مى رساند، اگر چه علم و عملش كم باشد: بردبارى ، فروتنى ، بخشندگى ، خوشخويى ، و اين (آخرى ) نشان كامل بودن ايمان است .
يحيى بن معاذ گفت : بدخويى گناهى است كه ثوابهاى زياد با وجود آن سودى نبخشد و خوشخويى حسنه و ثوابى است كه گناه زياد با وجود آن زيانى ندارد.
از ابن عباس سؤ ال شد كرامت و بزرگوارى چيست ؟ گفت : همان است كه خداى متعال در قرآن بيان فرموده است : (( ان اكرمكم عنداللّه اتقيكم . )) (246) از او سؤ ال شد تبار چيست ؟ گفت : خوشخوترين شما بهترين شما از نظر تبار.
گفته شده : هر ساختمانى پايه اى دارد و پايه ايمان خوشخويى است .
ابن عطا گفت : آن كه رفعت و بلندى يافت تنها به خوشخويى بود و هيچ كس به خوشخويى كامل و نهايى نرسيد جز محمّد مصطفى صلّى اللّه عليه و آله و نزديكترين مردم به خداى متعال آنهايند كه با خوشخويى خود راه پيامبر را پيمودند.
نظرات شما عزیزان: