گفتار سوفسطاييان و پاسخ ما
س 584- سوفسطايى چه مى گويدو جواب او چيست ؟
ج - او منكر واقعيت خارج از ظرف ذهن است ، و تمام ادراكات و مفاهيم ذهنى را انديشه خالى مى داند.
در جواب مى گوييم : فرض كردن اينكه در عالم هيچ نيست ، خود اثبات واقع است ، يعنى واقع اين است كه هيچ نيست و اين فرض همان اثبات واقع لايتغير، و همان واجب است ؛ پس هر چه اثباتا يا نفيا فرض كنيم ، در حقيقت همان اثبات واقع است .
س 585- سوفسطاييان مى گويند: در خارج از خيال و ذهن چيزى نيست ، و همه چيز معدوم است ، و حقيقت عدم ، عدم است ، و واقعيت عدم چيزى جز عدم نيست ، چگونه با اين فرض اثبات واقعيت مى شود؟
ج - فرض كردن اين كه همه موجودات در خارج معدوم است ، و اينكه واقعيت عدم ، هيچ نيست ، خود واقعيتى است كه به آن اقرار و اعتراف مى كنند.
س 586- ما در پاسخ آنان چه مى گوييم ؟
ج - ما در مقابل آنان مى گوييم غير از خيال و انديشه ، واقعيتهاى مشت پر كنى داريم ، نظير زيد، عمرو، دريا و صحرا كه اين واقعيتها تغيير پيدا مى كنند و معدوم و هيچ مى گردند؛ بنابراين امكان ندارد كه خود اينها واقعيت داشته باشند، بلكه يك واقعيت است كه اينها به او واقعيت دار مى شوند، و آن واجب الوجود است كه امرى است ثابت و لايتغير، زيرا اگر بگوييم او هم تغيير پيدا مى كند، ما نيز سوفسطى مى شويم .
نظريه مخصوص هر كدام از سوفسطاييان
س 587- سوفسطائيان چند دسته هستند و نظريه و عقيده مخصوص هر كدام چيست ؟
ج - آنها به سه گروه تقسيم مى شوند:
دسته اى از آنها مى گويند: (ما و انديشه ما) يعنى ما به واقعيت خارج از خودمان و فكرمان علم نداريم ؛ با اينكه (ما و انديشه ما) كثرت را مى رساند.
برخى فراتر از اين گام نهاده و مدعى هستند كه بجز ما و فكر خود در خارج چيزى نيست و همه چيز را منكر شده اند و مى گويند جز (من و فكر من ) چيزى نداريم .
دسته سوم سوفسطايى حاد هستند كه در يونان مى زيستند، و از گروه دوم نيز بالاتر گام نهاده و خطرناكترند، اينان منكر مطلق واقعيت ، حتى منكر خود و انديشه خود شده و در آن شك و ترديد مى كنند، بلكه در شك خود هم شك مى كنند.
در حقيقت ، سوفسطى كسى است كه علم يعنى ادراك مطابق با واقع را منكر است .
اى برادر، تو همان انديشه اى
س 588- آيا بيت زير، مقصود سوفسطايى را بيان مى كند:
اى برادر، تو همان انديشه اى
مابقى تو استخوان و ريشه اى
ج - خير، بلكه معناى اين بيت آن است كه نفس انسانى كه صورت بدن است ، علم و مجرد است ، و مابقى استخوان و پوست و گوشت است كه همگى از بين مى روند و تنها نفس باقى مى ماند. گويا اين شعر از مولوى است .(223)
شدت وحدت ، اقتضاى وحدت مى كند!!!
س 589- شدت وحدت ، اقتضاى وحد مى كند يعنى چه ؟
ج - اين عبارت غلط است .
پاسخ اشكال ابوالخير به شكل اول از اشكال اربعه منطق
س 590- آيا اشكال (ابوالخير) به شكل اول از اشكال اربعه منطق كه مى گويد: (در اين شكل نتيجه در خود مقدمات است ، مانند: الانسان حيوان ، و كل حيوان ماش ، فالانسان ماش زيرا با وجود علم به كليت كبرى ، و اندراج صغرى در آن ، و علم به صغرى ، محتاج به نتيجه گيرى نيستيم ، چرا كه براى ما مجهول نيست و شكى در آن نداريم .) درست است ؟
ج - خير، زيرا نتيجه نه صغرى است و نه كبرى ، بلكه قضيه ثالثى است كه از يقين به صغرى و يقين به كليت كبرى توليد و حاصل مى شود.
فعليت بلاقوه
س 591- فعليت بلاقوه چيست ؟
ج - يعنى تجرد و كمال اتم .
الوجود بلا عدم
س 592- مقصود از (الوجود بلا عدم ) چيست ؟
ج - يعنى بقاى لايتناهى كه از تغير و حركت مى افتد.
حافظ وحدت در حركت
س 593- در هر حركتى حافظ حركت چيست ؟
ج - در حركت جوهرى ، متحرك و موضوع ، هيولى است ، اين بود كه آن شد
درباره هيولى
س 594- آيا در حالت تجرد، هيولى موجود است ؟
ج - خير موجود نيست ، و حركت همان تبدل صورت هاست ، در موجودى كه قوه هاى متناهى يا غير متناهى وجود دارد، و هر فعليت جانشين فعليت ديگر مى شود تا اين كه به فعليتى برسد كه در او قوه نيست و وجودى بلا عدم و بقائى بلازوال دارا شود.
س 595- چگونه چيزى كه فى حد ذاته قوه است ، فعليت مى شود؟
ج - فى حد ذاته قوه است ، يعنى مى پذيرد، و وقتى كه پذيرفت فعليت مى شود.
حركت جوهرى
س 596- آيا بدون قول به تشكيك در وجود، حركت جوهرى امكان پذير است ؟
ج - قول به تشكيك ملاك حركت جوهرى نيست ، بلكه براهينى براى اثبات آن اقامه كرده اند كه مرحوم آخوند(224) ذكر فرموده است . مساءله تشكيك مطرح نيست ؛ گر چه بدون حركت ، تشكيكى حاصل نمى شود.
وجود علمى اشياء
س 597- آيا حقيقت همه اشيا وجود علمى آنهاست ؟
ج - چنين مطلبى كجا ذكر شده است ؟
س 598- در اين شعر مولوى كه مى گويد:
اى برادر، تو همان انديشه اى
ما بقى تو استخوان و ريشه اى
ج - اين سخن در علم حضورى تا حدى درست است كه بگوييم : علم به هر شيى ء حقيقت آن شيى ء است ، و امام علم حصولى به اشيا عبارت است از حقيقت صورت هاى ذهنى و ماهيت آنها كه آثار وجود عينى و خارجى را ندارند.(225)
چگونگى علم حضرت حق به موجودات
س 599- آيا اعيان در مرتبه علم حق ، وجوداتشان اجمالى ، و ماهياتشان تفصيلى است ؟
ج - از راه بسيط الحقيقه ، كمالات وجودات در واجب به نحو اعلى و اتم و بدون تميز و بى آنكه موجب كثرت گردد، موجود است ، بنابراين واجب در مقام ذات هم علم اجمالى به كمالات موجودات دارد و هم علم تفصيلى ، زيرا مقام تفصيلى غير اين نيست كه شى ء تماما نزد عالم حاضر باشد.
اين در وجود، و اما در ماهيت از اين راه مى توان اثبات كرد كه علم به علت مستلزم علم به معلول است ، و علم به علت ماهيات مستلزم علم به نفس ماهيت است ، زيرا ماهيات معلول عقولند، و علل عاليه آنچه دارند و نيز خودشان معلول و معلوم واجب تعالى هستند. و هذا علم فى مرتبه الفعل ، لافى مرتبه بالذات (و اين علم در مرتبه فعل است ، نه در مرتبه ذات ).
س 600- آيا مى توان گفت : علم به علت مستلزم علم به معلول است ، بنابراين علم واجب به عقول و علل عاليه كه خود علل ماهياتند، مستلزم علم به ماهيات است ؟
ج - علم به ماهيات با علم حصولى تناسب دارد. صورتى كه (لايترتب عليها الاثر)، (كه اثرى بر آن مترتب نمى گردد) كه در مورد واجب فرض نمى شود، مگر اين كه آن را به علم حضورى برگردانيم . مشائين مى گويند: خداوند علم عنايى به اشيا دارد، و صورت علمى به شيى ء علت صورت عينى شيى ء است .
قضيه موجبه سالبة المحمول
س 601- آيا حضرت عالى قضيه موجبه سالبة المحمول را قبول داريد؟
ج - موجبه سالبة المحمول را ما نفهميديم ، چگونه مى شود با اينكه در مرحله محمول نسبتى باشد كه حكم است ، دوباره محمول با موضوع حكم ايجابى يا سلبى داشته باشد. و اساسا درست نيست كه يك قضيه داراى دو سلب ، با يك سلب و يك ايجاب باشد.
گوناگون
علم الحديث
س 602- علم الحديث چيست ؟
ج - همان فقه الحديث است ، از حيث دلالت متن و سند.
س 603- آيا مى شود بدون استاد آن را به دست آورد؟
ج - عجالتا بى استاد مشغول شويد.
س 604- چگونه ؟
ج - اگر مطالعه كنيد و اشباه و نظاير روايات را ببينيد، خواهيد ديد كه معلومات تازه اى به دست مى آيد.
لزوم اظهار علم هنگام آشكار شدن بدعت ها
س 605- درباه اين روايت كه مى فرمايد: (اذا ظهرت البدع )، (هرگاه بدعت ها آشكار شد) و از عالم سوال شد و او راهنمايى نكرد. (فعليه لعنه الله )(226)؟: (لعنت خدا بر او باد!) چه مى فرمايد؟
ج - سؤ ال كردن از عالم لازم نيست ، بلكه اگر بدعت ظاهر شود و او عملش را اظهار نكرد، مشمول لعنت خداوند سبحان خواهد بود.
معناى من حفظ على امتّى ...
س 606- معناى اين روايت چيست كه مى فرمايد: من حفظ على امتى اربعين حديثا، بعثه الله يوم القيامه فقيها(227) هر كس چهل حديث را به سود امت من حفظ كند، خداوند او را در روز قيامت ، فقيه محشور مى گرداند.
ج - معناى ظاهرى و تحت اللفظى آن مراد است .
س 607- اگر حفظ كننده عالم و يا عامل نباشد و فقط مانند ضبط صوت حفظ كند، چه فضيلتى دارد؟!
ج - فضيلت حفظ كردن همان است كه در ذيل روايت ذكر شده است .
س 608- اگر حفظ كننده بى دين باشد، چه صورت دارد؟
ج - اين عمل و فضيلت ، مربوط به مسلمانان است .
س 609- آيا ثوابها و فضيلتهايى كه در اين گونه احاديث ذكر شده ، مشروط به داشتن تقوى است ؟
ج - خير، انجام دادن اين گونه اعمال (براى نمونه حفظ كردن چهل حديث براى امت و به نفع آنان ) خود يك نوع تقوى و از مراتب آن است .
عدم حجيت خبر واحد در غير احكام شرعى
س 610- آيا خبر واحد و رواياتى كه در حد تواتر نيست ، در اعتقاديات حجت است ؟
ج - حجيت خبر واحد مخصوص به احكام و براى اثبات حكم شرعى است . و در غير احكام مانند امور اعتقادى حجيت ندارد هر چند صحيح السند باشد، بلكه بايد با محفوف به قرائن قطعيه ، و يا متواتر باشد.
درباره مجسمه
س 611- آيا مجسمه كافرند؟
ج - كسى كه شهادتين را به زبان جارى كند و منكر ضرورى دين به عقيده خودش نباشد، مسلمان است و كافر نيست .
س 612- آيا از فرقه هاى اهل تسنن كنونى نيز مجسمه هستند؟
ج - حنابله غالبا مجسمه هستند، و ابن تيميه مؤ سس وهابيت از مجسمه است . روزى وى بر بالاى منبر نشسته بود، از او پرسيدند كه در روايات آمده است : (خداوند متعال شبهاى جمعه به آسمان دنيا نازل ميشود) اين مطلب نزد شما چگونه است ؟ او در مقام جواب ، از پله هاى منبر يكى پس از ديگرى پايين آمد و گفت : (هكذا): (به اين صورت خداوند به آسمان دنيا نازل مى گردد.)
تاريخ بناى كعبه معظمه
س 613- در جلسات قبل فرموديد: اصل بناى كعبه معظمه به دست حضرت ابراهيم عليه السّلام بود؟
ج - بله ، به كمك حضرت اسماعيل عليه السلام . خداوند متعال مى فرمايد: اذ يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسماعيل . (بقره : 127)
و هنگامى كه حضرت ابراهيم و حضرت اسماعيل عليهماالسلام پايه هاى خانه كعبه را بالا مى بردند.
س 614- از بعضى از روايات استفاده مى شود كه محل كعبه معظمه زيارتگاه بود، چنانكه در روايتى آمده است :
بيت يزار قبل آدم بالفى عام .(228) خانه اى كه پيش از دو هزار سال قبل از خلقت حضرت آدم عليه السلام ، زيارت مى شده است .
چه كسانى آن را زيارت مى كرده اند؟
ج - شايد طيفه جن بوده اند كه پيش از حضرت آدم عليه السّلام خلق شده بودند و آنجا را زيارت مى كردند، ولى قطعا بناى فعلى نبوده ؛ زيرا خانه كعبه كنونى به دست حضرت ابراهيم و فرزندش حضرت اسماعيل عليه السّلام بنا شده و پيش از آن به اين صورت نبوده است ، چنانكه در بعضى روايات آمده است كه پيش از آن به صورت فسطاط (خيمه ) بوده است .(229)
خط طول و عرض جغرافيايى
س 615- مقصود از خط طول و عرض جغرافيايى چيست ؟
ج - طول جغرافيايى در گذشته عبارت بود از فاصله هر شهر تا جزاير خالدات (كه اكنون زير آب رفته است )، و اكنون افصله هر شهر باگرينويچ انگلستان را طول جغرافيايى آن شهر مى دانند، و عرض جغرافيايى هر شهر عبارت است از فاصله هر شهر از خط استوا به طرف جنوب يا شمال .
طريقه رسم دائره هنديّه
س 616- طريقه رسم دائره هنديه كه با آن قبله هر شهر معين مى شود، چگونه است ؟
ج - زمين را سطح قرار داده و دايره اى رسم مى كنيم ، و در وسط و مركز دايره ميله اى قرار مى دهيم ، وقتى كه آفتاب از طرف مشرق طلوع مى كند، سايه ميله از طرف مغرب پيدا شده و از دايره بيرون است .
و هرگاه سايه به اندازه شعاع دايره شد و خواست داخل دايره شود، در نقطه تلاقى سر، سايه ميله بر روى محيط دايره ، علامتى مى گذارند مانند نقطه (الف ) در شكل دوم
بعد كم كم هر چه آفتاب بال مى آيد، سايه داخل دايره مى شود. وقتى كه سايه خواست بعد از ظهر (زوال ) به طرف مشرق رفته و از دايره بيرون شود، نقطه تلاقى سايه رابا محيط دايره در اين طرف (مشرق ) نيز علامت مى گذارند. مانند نقطه (ب ) در شكل سوم .
بعد بين دو نقطه تلاقى روى دايره را به هم متصل نموده وترى در دايره مى كشند مانند خط (الف ب ) در شكل چهارم .
بعد خط عمودى از مركز دايره كشيده ، و به آن وتر وصل مى كنند مانند خط (ج - د) در شكل پنجم . اين خط، نصف النهار آن مركز است .
س 617- آيا اختلاف سمت مشرق و مغرب در بلاد، موجب اختلاف در سايه ميله شاخص ، و دو نتيجه اختلاف در خط طول را به وجود نمى آورد؟
ج - خير، موجب هيچ اختلافى نمى شود، و تمام خطها و ترها موازى هم مى گردند، و يك خط عمودى از مركز دايره روى هر كدام قرار مى گيرد، و همان خط عمودى كه روى تمام خطهاى متوازى قرار مى گيرد، خط طول همان شهر مى باشد.
اما قطب نما اشتباه نشان مى دهد، زيرا:
اولا قطب مغناطيسى كه در (كانادا) واقع است با قطب جغرافيايى شمالى فرق دارد؛ و هزار مايل يعنى تقريبا 250 فرسخ با آن فاصله دارد، زيرا هر چهار مايل يك فرسخ است .
ثانيا به حسب علم روز، جاى مغناطيسى به مرور زمان تغيير مى كند و جهت ثانيه در تفسير (الميزان ) ذكر شده است .(230) و امروزه با ساعت و راديو معلوم مى شود. مانند اينكه در تهران ساعت 2 و در لندن مثلا ساعت 5/4 است ، و 5/2 ساعت از سير خورشيد گذشته است و با توجه به اينكه خورشيد در هر دقيقه 4 فرسخ سير مى كند، بعد و خط طولى شهرها معلوم مى شود كه در قديم با مثل خسوف و كسوف هم تعيين آن ممكن بود، به اين صورت كه مثلا در لندن و تهران ساعت شروع كسوف شمس ضبط مى شد، بعد حساب مى شد كه ساعت شروع كسوف در آن دو چند ساعت فرق داشته ، و بدين ترتيب با سرعت سير شمس ، مسافت و فاصله شهرها معلوم مى گرديدند.
توسعه مسجدالنبى صلى اللّه عليه و آله و سلم
س 618- آيا مسجدالنبى صلى اللّه عليه و آله و سلم نسبت به وضعيت قبلى آن توسعه يافته است ؟
ج - بسيار زياد. بخشى از آن كه ستونهايش از سنگ مرمر است اصلى است ، و قسمتى از آن كه ستونهايش قرمز است اصلى نيست . و محراب و منبر نيز جزو مسجد اصلى است . تقريبا مى توان گفت : مسجد اصلى هزار متر مربع بود و فعلا تقريبا هشت هزار متر مربع است .(231)
كتاب عبدالله بن سباء و خمسون
س 619- كتاب عبدالله بن سباء و خمسون و ماءة صحابى مختلق و نيز كتاب (الرواه المختلقون ) تاءليف آقاى سيد مرتضى عسگرى به نظر حضرت عالى چطور است ؟
ج - كتابهايى پر قيمت و در فن خود بى سابقه اند. براى نمونه ايشان يكى از راويان را كه عامه در ال خود از او به (زنديق كذاب ) (كافر و دروغگو) تعبير مى كنند، ذكر نموده ، بعد رواياتى از كتابهاى خود عامه را كه همين شخص در سند آن روايات واقع شده نقل مى كند، بلكه عده اى را ذكر مى كند كه اين شخص در نقل از آنها منحصر به فرد است و تنها وى از آنان روايت نقل كرده است .
تعداد روايات اهل تسنن از رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم
س 620- تعد روايات اهل تسنن از رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم چقدر است ؟
ج - عامه تقريبا 250 روايت در تفسير، و 500 روايت در فقه از رسول الله صلى اللّه عليه و آله و سلم نقل كرده اند و البته 100 روايت از اين 500 حديث فقهى يا از جهت متن و دلالت غير قابل قبول است ، و يا از حيث سند ضعيف است و تنها 400 روايت مورد قبول دارند.
و سند بقيه روايات عامه به صحابه يا تابعين بر مى گردد، و بعد از آنها معلوم نيست از چه كسى نقل مى كنند.
اجماع بر خلافت شيخين حجت نيست
س 621- آيا اجماع بر خلاف كه عامه (اهل تسنن ) ادعا مى كنند، حجت است ؟
ج - استدلالى است به مذاق آنان ، و گرنه جايى كه خداوند متعال و رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ، خليفه نصب كرده اند، اجماع چه ارزشى دارد؟!
اسلام حق را مى خواهد و اتفاق بر خلاف حق فايده ندارد، قرآن نيز به حق نازل شده است ، و حكومت اسلام دمكراسى نيست كه با راءى اكثريت ، احكام امضاء و ثابت شود، هيچ يك از احكام الهى چنين نيست .
چگونگى اسلام شيخين
س 622- آيا شيخين ، اسلام داشتند؟
ج - اسلام ظاهرى بله ، ولى در دو روايت مى فرمايد: (اگر كسى خيال كند كه ان لهما قدما فى الاسلام لن ينال شفاعتنا):(آن دو نفر قدمى در اسلام برداشته اند، به شفاعت ما نمى رسند.)
س 623- آيا اسلام ظاهرى آن دو نفعى براى آنها داشت ؟
ج - نفعى كه خدا و رسولى باشد خير، ولى از وجود آنها بعضى استفاده ها مى شد مانند اينكه در جنگ بدر (ظاهرا) عده اى از جمله ابوبكر، براى محافظت حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم ، آن حضرت را در خيمه اى قرار دادند. يا اينكه در جنگ تبوك ، عثمان از پول خود عده اى را براى جنگ مجهز نمود، اما منفعتى كه خدا و رسول بپسندد، نداشتند، لذا نديده و نشنيده ايم كه در 84 جنگى كه پيش آمد، هر چند براى يك بار، شمشير به كسى زده ، يا كسى را كشته ، يا مجروح كرده باشند.
پيامدهاى غصب خلافت
س 624- آيا از آيه سنريهم آياتنا فى الافاق و فى انفسهم ... (فصلت : 53): (به زودى نشانه هاى خود را در اطراف جهان و در درون جانشان ... به آنان خواهيم نمود) استفاده دوام مى شود؟
ج - دوام رؤ يت را نمى رساند، استقبال از آن استفاده مى شود.
س 625- بر اساس آيه گذشته ، مسلمانان بعد از رحلت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم چه آياتى را ديدند؟
ج - اختلافات و غصب خلافت ، همه آيات الهى بود كه براى آنها روشن شد.
نظرات شما عزیزان: