معناى حديث يا موسى ، انى انا الله فوق العباد...
س 530- معناى اين حديث قدسى چيست كه خداوند متعال مى فرمايد: يا موسى ، انى انا الله فوق العباد، و العباد دونى ، و كل لى داخرون ، فاتهم نفسك على نفسك .(187) اى موسى ، من خدايم و بالاتر از بندگان و آنها پايين تر از من و همگى در برابر من كوچك و خوارند، بنابراين (همواره ) نفس خود را متهم كن .
ج - يعنى وقتى كه دانستى خداوند متعال قاهر، و مخلوقات ، ما دون او، داخر و خردند، بايد نفس خود را ذليل بشمارى و خيال نكنى كه از تو كارى ساخته است .
ما هيچيم و در ظلمت و ظلمتكده هستيم و تنها اميد و توجه ما بايد به خدا باشد، و خيال نكنيم در امور كار سازيم .(188)
معناى حديث اخلص فى المساله لربك ...
س 531- معناى اين فرمايش كه در نامه حضرت امير مؤ منان عليه السلام به امام حسن مجتبى عليه السّلام آمده چيست ؟ اخلص فى المساله لربك ، فان بيده العطاء و الحرمان (189) در درخواست و دعا به درگاه پروردگارت اخلاص داشته باش ، زيرا كه بخشش و محروم ساختن (هر دو) به دست اوست .
ج - يعنى در سوال و خواستن حوايج ، توجه قلبى ات تنها به خداوند باشد، زيرا همه خيرات از ناحيه او مى رسد، و محروميت نيز از اوست ، هم عطا و هم حرمان به دست اوست ، لذا نبايد به غير او توجه داشت ، بلكه تنها بايد از او در خواست نموده ، چنانكه قرآن مى فرمايد: و اذا سالك عبادى عنى ، فانى قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان ، فليستجيبوا لى و ليؤ منوا بى لعلهم يرشدون . (بقره : 186)
و هرگاه بندگان من ، از تو درباره من بپرسند، (بگو:) من نزديكم ، و دعاى كننده را به هنگامى كه مرا بخواند، اجابت كنم ، پس آنان بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند.
معناى صدق فى المواطن
س 532- فرمايش حضرت امير مؤ منان عليه السّلام در جواب پرسش صعصعه بن صوحان چيست ؟ آنجا كه صعصعه عرض كرد.
(اى الناس اكرم ؟)
چه كسى از همه مردم گرامى تر است .
حضرت عليه السّلام فرمود:
من صدق فى المواطن (190) كسى كه در تمام جايگاهها راستگو باشد.
ج - مقصود از (مواطن ) مراتب تقوى است ، يعنى صبر و تسليم و...كه مواطن و منازل تقوى هستند، يعنى تقوى را با همه مراتب كمالات و مراحلش كه خاشعيت ، صابرين ، مخبتين و مؤ منين دارند، صادقانه تحصيل نمايد.
معناى راس الحكمه مخافه الله
س 533- مقصود از اين روايت منقول از امام صادق عليه السلام چيست كه مى فرمايد:
راءس الحكمه مخافه الله (191) سرآمد (راه تحصيل ) حكمت ، خوف خداست .
ج - يعنى حكمت به وسيله امورى حاصل مى شود، كه بالاترين آن مخافه الله است ، كه همان خوف و خشيت باطنى ، مى باشد.
معناى من تخشع لى ، تخشع له كل شى ء
س 534- معناى اين حديث قدسى چيست كه خداوند سبحان مى فرمايد:
من تخشع لى ، تخشع له كل شى ء(192) هر كس در برابر من فروتنى كند، تمام موجودات براى او فروتنى خواهند كرد.
ج - كلمه (خوف ) در خوئف ظاهرى استعمال مى شود، و خشيت به امر باطنى مربوط است .(193) و خشوع موجودات عبارت است از خضوع و انكسار و انقياد آنها نسبت به كسى كه به كمال رسيده باشد. و علت خشوع آنها براى صاحب كمال و معرفت آن است كه ولى خدا مقامش بالاتر از بقيه موجودات و مجراى فيض براى پايين ترها مى باشد، و همه اشياء در تحت اختيار و اراده او هستند، و معجزات انبيا و كرامات انبياء عليهم السلام از قبيل نسوزاندن آتش ، سخن گفتن سنگريزه ، غرق نكردن دريا، شكافتن ماه ، و جوشيد چشمه از سنگ ، انواعى از خشوع موجوات در برابر اولياى خدا مى باشد.
معناى اعمل لكل يوم بما فيه ترشد
س 535- معناى اين روايت چيست كه مى فرمايد: اعمل لكل يوم بما فيه ترشد
در هر روز به آنچه كه در آن رهنمون مى گردى عمل كن .
ج - منظور سازگارى با سختى يا گشايش وارده ، و رضا به قضاى الهى است در هر روز به آنچه پيش مى آيد.
و يا مقصود عمل به دستورات شرعى و تكاليف عبادى است كه در هر روز و شب وارد است و موجب ارشاد به توحيد مى گردد، زيرا هر عبادت (چه واجب و چه مستحب ) دريچه اى از قرب خداوند سبحان را به سوى بنده باز مى كند.
معناى علماء امتى افضل من انبياء بنى اسرائيل
س 536- منظور از اين روايت كه از حضرت رسول اكرم نقل شده چيست كه مى فرمايد: علماء امتى افضل من انبياء بنى اسرائيل
علماى امت من ، از پيامبران بنى اسرائيل برترند.
ج - اين حديث در روايات متعدد از طريق شعبه به اين تعبير آمده است :
علماء امتى كانبياء بنى اسرائيل (194) علماى امت من مانند پيامبران بنى اسرائيل هستند.
و در حديثى در كتاب (دعائم الاسلام ) كه راوى آن شش امامى است آمده است : علماء امتى افضل من انبياء بنى اسرائيل .
علماى امت من از پيامبران بنى اسرائيل برتر هستند.
بنابراين ، حضرت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم مى فرمايد: علماى امت من نيز مانند هشت هزار پيامبر بنى اسرائيل عليهم السلام كه به ارشاد و هدايت مردم مى پرداختند، مى باشند كه به حسب مقتضيات زمان ، كار انبياء بنى اسرائيل را كه تبليغ و هدايت بوده ، انجام مى دهند.
س 537- آيا علماى امت هاى ديگر نيز كار انبياى خودشان را مى كردند؟
ج - اثبات شى ، نفى ماعدا نمى كند.
معناى من اقام الفرائض ، فهو من اعبد الناس ...
س 538- در روايت آمده است : من اقام الفرائض ، فهو من اعبد الناس ، و من ترك المحرمات ، فهو من اورع الناس .(195) هر كس واجبات را بپا دارد، از عابدترين مردم ، و هر كس محرمات را ترك كند، از پارساترين مردم است .
چگونه كسى كه واجبات را انجام مى دهد، اعبد از همگان ، و كسى كه محرمات را ترك مى كند از همه پارساتر است ؟
ج - همينطور است ، كسى كه عبادتهاى خود را آن طورى كه خداوند متعال خواسته بجا آورد و نگذارد فوت شود، از عابدترين مردم است . (فهو من اعبد الناس ) و كلمه (من ) تبعضيه است يعنى چنين كسى در صف (عباد) قرار گرفته و از جمله آنها محسوب مى شود؛ همچنين هر كس تمام معاصى را ترك كن (و من ترك المحرمات ) البته بجز معاصى اتفاقى كه داءبش نبود بجا بيآورد كه خدا آن را عفو مى كند، چنانكه خداوند متعال در آيه 31 سوره نساء و آيه 32 سوره نجم صريحا مى فرمايد:
از پارساترين مردم است : و از جمله آنها محسوب مى شود: (فهو من اورع الناس .)
آثار وضوء و بسم الله الرحمن الرحيم
س 539- منظور از اين روايت منقول از امام صادق چيست كه مى فرمايد: اذا توضاء احدكم و لم يسم ، كان للشيطان فى وضوئه و صلاته شرك ، و ان اكل او شرب او لبس و كل شى ء صنعه ينبغى له ان يسمى عليه ، فان لم يفعل ، كان للشيطان فيه شرك .(196) هرگاه يكى از شما وضو گرفت بسم الله الرحمن الرحيم نگفت . شيطان در وضو و نماز او شريك مى گردد. و اگر خورد و آشاميد و يا لباس پوشيد و يا هر كارى انجام داد شايسته است كه بسم الله الرحمن الرحيم بگويد. و اگر نگفت ، شيطان در آن شريك مى گردد.
ج - وضوء نور است ، بسم الله هم نور است ، و اگر بسم الله گفته نشود اثر مخصوص آن نور را نخواهد داشت هر چند نماز خود بسم الله است . ولى مشروط به اين است كه طهارتش نورى باشد. همچنين بقيه كارها مانند خوردن ، آشاميدن ، و پوشيدن و... اگر با نام خداى متعال انجام پذيرد، اثر معنوى در انسان بجا خواهد گذاشت .
عمرى خود سرانه به هوا و هوس گذرانديم ، آرى بايد كارهاى ما منظم و با روح باشد كه متاءسفانه چنين نيست !!
استهزاء به عمل
س 540- اگر كسى عملى مانند زيارت بجا آورد بعد آن را به قصد استهزاء به ديگرى بفروشد چه صورت دارد؟
ج - شخصى در گذشته با هزينه كردن مبلغ 108 تومان سابقه به مشهد مشرف شده بود، و با استهزاء به عمل و زيارت خود مى گفت . (آن را به 2 هزار (2 ريال ) مى فروشم !) در اين صورت عمل او حبط مى شود، زيرا چنين كسى به اصل عمل و به ثواب آن بى اعتقاد گشته و كافر مى گردد، و عمل كافر حبط است . خداوند متعال مى فرمايد: و قدمنا الى ما عملوا من عمل ، فجعلناه هباء منثورا (فرقان : 23)
و مى پردازيم به هرگونه عملى كه آنان به جا آورده اند، آنگاه آن را چون گردى پراكنده (و نابود) مى سازيم .
اهداء عمل
س 541- آيا اهداى عمل به ديگران جايز است ؟
ج - در بعضى اعمال مستحبى و زيارت جايز است و در اين زمينه روايت نيز وارد شده است .(197)
از كجا بدانيم بلا براى ما نعمت است يا نقمت ؟
س 542- از كجا بدانيم بلاهايى كه بر ما وارد مى شود نعمت ، و يا نقمت و عذاب است ؟
ج - تدبير عالم نه بر يك اصل ، نعمت ، نقمت و عذاب ؛ و ابتلاء و امتحان استوار است . خداوند متعال مى فرمايد: و نبلوكم بالشر و الخير فتنه و الينا ترجعون (انبياء: 35)
و شما را جهت آزمايش ، به بدو نيك امتحان مى كنيم .
و بلا نيز به معناى امتحان است ، خداوند مى فرمايد: انا بلوناهم كما بلونا اصحاب الجنه . (قلم : 17)
ما آنان را به همان صورت كه باغداران را آزموديم ، مورد آزمايش قرار داديم .
س 543- از كجا بدانيم كه بلا مانند بيمارى ، خير و نعمت است تا از آن جلوگيرى نكنيم ، يا نقمت و شر و عذاب است تا از آن جلوگيرى نماييم ؟
ج - با مراجعه كردن به قلب تا حدودى مى شود فهميد، به اين صورت كه اگر قلب آرام ، و در حال تقرب و تقوى بود، مى توان فهميد كه نعمت است ، و اگر دل سخت و ناراحت بود، شر و نقمت است . در روايتى آمده است كه :
(گاهى خداوند بنده را يك ماه به بيمارى مبتلا مى كند تا در روز سى و يكم ، يك (يالله ) از روى اخلاص از او صادر مى شود.)
همچنين در حديثى (ظاهرا نبوى صلى الله عليه و آله و سلم ) وارد شده است كه مى فرمايد: (اگر بخواهى بدانى كه خداوند متعال با تو چگونه معامله مى كند، ببين تو با او در چه حالى هستى .)
مراتب و معانى يقين
س 544- مراتب يقين و معانى آنها را بيان فرماييد.
ج - مراتب يقين عبارتند از: علم اليقين ، عين اليقين ، و حق اليقين .
هرگاه انسان به چيزى يقين پيد ا كند، به گونه اى كه هيچ گونه شك و شبهه در آن راه نداشته باشد، اين يقين ، (علم اليقين ) ناميده مى شود، ولى در هر حال اين گونه آگاهى ، درك شيئى غايب است ، مانند اينكه انسان بدان مريضى درد دارد.
از اين بالاتر، (علم اليقين ) است يعنى چيزى را كه انسان يقينا درك كرده ولى براى او غايب بوده بيايد، مانند درك و مشاهده كردن مريض ، بيمارى و درد خود را.
و (حق اليقين ) آن است كه كينونت وجودى انسان يقين گردد.
مثلا وقتى پروانه شمع را از دور مى بيند، به آن علم اليقين دارد؛ و نزديك شدن آن به شمع ، عين اليقين است ، و حق اليقين آن وقتى است كه يقين آن ، ثبوت خارجى و واقعى پيدا كند و آن هنگامى كه صورت مى گيرد كه خود را در شمع بيفكند و بسوزد.
حضرت استاد قدس سره درجايى اين گونه مثال مى زدند: انسان كه سوز آتش را درك مى كند و به آن يقين دارد، علم اليقين است ، و اگر آتش را لمس كند همچون ذغال در كنار آتش ، و سوز آتش را دريابد اين عين اليقين است . و چنانكه تمام آتش شود و بسوزد همچون ذغال گداخته كه اثرى از تيرگى در او باقى نماند و تمام آتش شود كه اول و آخر او و ظاهر و باطن او آتش گردد، در اين صورت كه با تمام وجود سوز آتش را دريافته و بدان رسيده و كينونت وجود او آتش گشته ، اين را حق اليقين مى گويند.
علامت قبولى عبادت چيست ؟
س 545- علامت قبولى عبادت چيست ؟
ج - در روايت آمده است : (عبادتى كه مورد قبول شده باشد، يك نوع خضوع و خشيت مى آورد.)(198)
معناى دعا
س 546- مرقوم فرموده ايد: (دعا عبارت است از اينكه دعا كننده نخست مدعو را به خود متوجه كند)(199) مقصودتان از اين كلام چيست ؟
ج - دعا، خواندن است ، يعنى متوجه كردن دل شنونده به سوى خواننده .
شرايط استجابت دعا
س 547- خداوند متعال مى فرمايد: ادعونى ، استجب لكم (غافر: 60)
مرا بخوانيد تا دعاى شما را اجابت كنم .
آيا مى توان گفت : اين كلام مطلق است ، و بيانگر آن است كه هر كس خدا را بخواند، دعايش مستجاب مى گردد؛ و اختصاص به مضطرى كه دستش از اسباب مادى و عوامل بيرونى كوتاه شده ، ندارد؟
ج - مطلق به اين معنى است حقيقتا بخواهد و خدا را بخواند و (ادعونى ) باشد، يعنى : اولا دعوت و خواستن و طلب باشد، و راستى بخواهد نه اينكه لقلقه زبان باشد كه لفظ (ادعو) آن را مى رساند.
دوم اينكه از خدا بخواهد، كه لفظ (نى ) اين معنى را مى رساند.
بنابراين ، اگر دل دعا كننده به هزار جا توجه داشته باشد، در آنجا (ادعو) يعنى دعوت و خواستن محقق نيست ، زيرا بى توجه است .
و اگر به يك سبب از هزاران اسباب خارجى اعتماد كند، از خدا نخواسته و در اينجا (نى ) محقق نيست . مانند بيمارى كه دلبند طبيب و دواست و آنها را نيز مؤ ثر مى داند، و توجه ندارد كه لا مؤ ثر فى الوجود الا الله (هيچ تاءثير گذارى در پهنه هستى بجز خداوند وجود ندارد.)
بر اين پايه ، اجابت دعا و قبولى آن دو قيد و شرط دارد: يكى ، دعوت يعنى خواستن ، دوم ، از خدا خواستن و لاغير. و اين دو شرط جهت اجابت دعا از آيه ديگر نيز استفاده مى شود آنجا كه مى فرمايد: و اذا سالك عبادى عنى ، فانى قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان . (بقره : 186)
و هرگاه بندگان من ، از تو درباره من بپرسند، (بگو): من نزديكم ، و دعاى دعا كننده را به هنگامى كه مرا بخواند، اجابت مى كنم .
خداوند متعال در اين آيه شريفه مى فرمايد: اجيب دعوه الداع اذا دعان پس شرط اول اجابت آن است كه دعا كننده حقيقتا دعا كند (دعوه الداع ) و براستى بخواهد، و شرط دوم اينكه خدا را بخواند، (اذا دعان ) واز او بخواهد.
اگر اين دو شرط كه از (دعا) و (نى ) استفاده مى شود تحقق يافت ، به نص قرآن دعا به هدف اجابت رسيده و رد نخواهد شد. مانند دعاى بيمارى كه دستش از طبيب و دوا كوتاه شده ، و قلبش از علل مادى و طبيعى ماءيوس گشته و مضطر شود و توجه به وسايط نداشته باشد، و گرنه مضطر نخواهد بود، و حال دعا و دعا براى او و از او محقق نخواهد شد.
س 548- آيا استجابت دعا شرطى دارد؟
ج - خداوند متعال مى فرمايد: ادعونى ، استجب لكم . (غافر: 60)
مرا بخوانيد، تا دعايتان را اجابت نمايم .
از اين آيه شريفه بر مى آيد كه در دعا دو چيز معتبر است :
يكى اينكه : شخص حقيقتا دعا كند و راستى بخواهد، و از قبيل سخريه و استهزاء، يا عدم التفات نباشد، زيرا مى فرمايد: (ادعوا): (بخوانيد)
دوم اينكه : خدا را بخواند چنانكه مى فرمايد: (نى ): (مرا) و قطع علايق از غير خدا كند، و خيال نكند كه مستقلا از وسايط كارى ساخته است .
س 549- خداوند متعال در آيه ذيل چه مى خواهد فرمايد: و اذا سالك عبادى عنى ، فانى قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان فليستجيبوالى ، و ليؤ منوا بى ، لعلهم يرشدون . (بقره : 186)
و هرگاه بندگان من ، از تو درباره من بپرسند (بگو:) من نزديكم و دعاى دعا كننده را به هنگامى كه مرا بخواند، اجابت مى كنم ، پس آنان به من پاسخ مثبت دهند و به من ايمان آورند، باشد كه رشد يابند.
ج - اين آيه شريفه به دعا كردن ترغيب مى كند. گويا خداوند متعال مى خواهد بفرمايد: من به دعا و دعاكنندگان علاقمند هستم و بندگانم را (عبادى )، به دعا و نيايش و عرض حاجت به درگاهم مى خوانم پس آنان به نداى من لبيك گويند: (فليستجيوالى ) و شرط استجابت دعا را دو چيز ذكر مى نمايد: يكى اصل دعا و حقيقتا در خواست نمودن ، كه در (اذا دعا) نهفته است . و ديگرى از او خواستن ، كه از (نى ) بر مى آيد.
س 550- دعا در چه صورت مستجباب مى شود؟
ج - خداوند متعال مى فرمايد: و اذا سالك عبادى عنى ، فانى قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان (بقره : 185)
و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند، (بگو:) من نزديكم و دعاى دعا كننده را به هنگامى كه مرا بخواند، اجابت مى كنم .
و نيز مى فرمايد:
( ادعونى ، استجب لكم . (بقره : 185)
مرا بخوانيد تا دعايتان را اجابت كنم .
از اين دو آيه شريفه استفاده مى شود كه استجابت دعا دو شرط دارد:
يكى اينكه : دعا و خواست جدى و حقيقتى باشد، نه صورت دعا.
دوم اينكه : درخواست از خدا باشد، نه از غير او.
تذكر: چنانكه در مقدمه كتاب يادآور شديم ترتيب سؤ الهاى اين كتاب به گونه اى كه در مجالس و در محضر استاد بزرگوار قدس سره مطرح شده نيست و ما آنها را به مناسبت در يك جا و دنبال هم ذكر نموده ايم .
عدم منافات دعا با مقام تسليم
س 551- آيا دعا با مقام تسليم و خشنودى از قضا و قدر الهى منافات دارد؟ چنانكه وقتى حضرت ابراهيم عليه السّلام با منجنيق به آتش انداخته شد و جبرئيل عليه السّلام به ايشان گفت : (الك حاجه ): (آيا خواسته اى دارى ؟) و حضرت جواب داد: (اما اليك فلا.) (به تو، خير)، تا اينكه از جبرئيل عليه السلام خواست كه از خداوند بخواهد تا او را از آتش نجات دهد و فرمود (به اين مضمون ):
حسبى من سوالى علمه بحالى .(200) همين كه خدا حال مرا مى داند، از در خواست نمودن من كفايت مى كند.
ج - دعا دو گونه است : يك نوع عرض حال است مانند اين كه جناب ابوذر رحمه الله مريض شد و عثمان به عيادت او رفت و به او گفت :
(لم لاتداوى عند الطبيب ؟)
چرا براى مداوا به نزد طبيب نمى روى ؟
و جناب ابوذر رحمه الله فرمود:
(الطبيب امرضنى .)(201) طبيب (خداوند) خود مرا بيمار نموده است .
و نوع ديگر دعا، عرض و در خواست حاجت با زبان است آن نيز مطلوب و پسنديده است . خداوند متعال مى فرمايد: قال ربكم : ادعونى ، استجب لكم . (غافر: 60)
و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانيد، تا دعاى شما را اجابت كنم .
همچنين مى فرمايد: يساله من فى السموات و الارض ، كل يوم هو فى شاءن (الرحمن : 29)
تمام موجوداتى كه در آسمانها و زمين هستند از او در خواست مى كنند، هر روز (و لحظه ) او در كار (جديد) است .
همچنين مى فرمايد: و اذا سالك عبادى عنى ، فانى قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان . (بقره : 186)
- و هرگاه بندگانم درباره ، من از تو بپرسند (بگو:) به يقين من نزديكم و دعاى دعا كننده را هرگاه كه مرا بخواند اجابت مى نمايم .(202)
تعريف شكر
س 552- در تعريف شكر گفته شده است : هو عرفان النعمه من المنعم ، و الفرح به ، و العمل بموجب الفرح .
شكر عبارت است از شناخت نعمت از منعم ، و شادمانى به آن ، و عمل بر اساس موجب شادمانى .
نظرات شما عزیزان: