س 320- آيا سوره هاى قرآنى در زمان پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم به همين نامهايى كه فعلا معروف هستند شناخته شده بودند و با همين نامها از آن ها ياد مى شد؟
ج - هر سوره ، مجموعه اى از آيات است كه غرض يا اغراض خاصى را داراست ، و اول و آخر آن با هم مناسبت دارد و از همين جا معلوم مى شود كه يك سوره است . در قرآن مجيد نيز در مواردى لفظ (سوره ) ذكر شده است ، از جمله در جايى مى فرمايد: فاتوا بسوره من مثله (بقره : 23)
پس سوره اى مانند آن بياوريد.
نيز در جاى ديگر مى فرمايد: سوره انزلناها (نور: 1)
اين سوره اى است كه ما آن را نازل كرده ايم .
در اول امر، هر سوره را به اسم كلمه يا موضوعى كه در آن مطرح شده بود مى خواندند، و در قرآنهاى قديمى نيز بسيار ديده مى شد كه سر سوره بقره مثلا مى نوشتند سوره يذكر فيها البقره (سوره اى كه در آن از جريان بقره ياد مى شود) و يا بر سر سوره اعراف نوشته مى شد: سوره يذكر فيها الاعراف (سوره اى كه در آن از اعراف ياد مى شود) و به همين صورت يا آخر، تا اينكه از كثرت استعمال اسمها علم بالغلبه و نام خود سوره ها گرديد و گفته شد: سوره البقره ، سوره الاعراف و امثال اينها.
البته ناگفته نماند كه برخى از سوره ها (مانند سوره فاتحه ، بقره ، هود، يس ، واقعه و نظاير آنها) در زمان رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم به همين نام ها معروف گرديده بودند، چنانكه از روايات ماءثور از رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم بر مى آيد، و برخى از سوره نيز بعد از آن حضرت به نام مخصوص معروف گرديدند.
عدم توقيفى بودن نام سوره هاى قرآن
س 321- آيا نامهايى كه بر سوره ها گذاشته شده ، توقيفى است ؟
ج - خير، توقيفى نيستند.
عامه بسم الله الرحمن الرحيم را جزو قرآن نمى دانند.
س 322- آيا عامه ؛ (بسم الله الرحمن الرحيم ) هر سوره را جزو سوره مى دانند؟
ج - (سيوطى ) اشعرى مذهب است كه اشاعره قائل به جزئيت سوره هستند، وى در كتاب (ارتقان ) نه روايت از طريق خودشان در اين رابطه نقل كرده است .
س 323- آيا (بسم الله الرحمن الرحيم ) جزو قرآن است ؟
ج - بله آيه قرآنى است ؛ چنان كه از حضرت امير مومنان عليه السّلام و نيز از عمر نقل شده است ؛ ولى عامه آن را جزو سوره نمى دانند و لذا در نماز هم مراعات نمى كنند.
ترتيب سوره هاى قرآنى
س 324- آيا روايتى داريم كه ترتيب سوره هاى قرآن را بر طبق نزول بيان كند؟
ج - (سيوطى ) در كتاب (اتقان ) دو روايت ترتيب سوره ها بر طبق نزول قرآن مجيد نقل مى كند كه آن دو نيز با يكديگر متفاوت و متعارضند.
تقديم و تاءخير آيات و سوره هاى قرآن
س 325- آيا تقديم و تاءخير آيات و سوره هاى قرآن ، قرآن رااز حجيت نمى اندازد؟
ج - تقديم و تاءخير سوره يا آيه ضررى به مقاصد عاليه قرآن مجيد نمى رساند؛ زيرا در رابطه با قرآن دو روايت از حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام آمده است :
1. (يصدق بعضه بعضا)(138) بخش هاى قرآن يكديگر را تصديق مى كنند.
2. ينطق بعضه ببعض ، و يشهد بعضه على بعض .(139) بخشى از آن گوياى بخش ديگر، و قسمتى از آن گواه قسمتى ديگر است .
مدت توقف وحى بعد از نزول سوره (اقراء)
س 326- بعد از نزول سوره (اقراء) و چند سوره ديگر، چند روز وحى قطع شد؟
ج - معلوم نيست ، ولى همين اندازه مى دانيم كه وحى قطع شد، و تحمل زخم زبان دشمنان و كفار بر پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم خيلى سخت بود، زيرابه آن حضرت مى گفتند: (ودعه ربه ): (پروردگارش او را واگذاشته است .) يا: (ودعك ربك .): (پروردگارت تو را واگذاشته است .) تا اينكه سوره (الضحى ) نازل شد و فرمود:
(ما ودعك ربك ...) (ضحى : 3)
پروردگارت تو را وانگذاشته است ...
زمان نزول سوره برائت (توبه )
س 327- آيا سوره برائت (توبه ) در سال 9 هجرى بعد از فتح مكه نازل شد؟
ج - بله ، بعد از فتح مكه نازل شد.
س 328- آيا در آن هنگام همه اسلام آورده بودند؟
ج - خير، همگان اسلام نياورده بودند، ولى مسلمانان آزاد بودند كه به مكه بروند.
عدم تحريف قرآن از ديدگاه شيعه
س 329- آيا به اعتقاد شيعه قرآن موجود تحريف شده است ؟
ج - قرآن موجود در نزد شيعه ، همان قرآنى است كه به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نازل شده و هيچ گونه تحريف و تغيير پيدا نكرده است ، جز اينكه آيات مدنى در سوره هاى مكى و بالعكس درج شده ، و قرآن فعلى به ترتيبى كه آيات و سوره هاى آن در ظرف بيست و سه سال به حسب احوال و اوضاع گوناگون ، و مناسبات و وقايع مختلف بر پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم به تدريج نازل مى شد، نيست ؛ بلكه از سوره هاى بزرگتر شروع و به سوره هاى كوچكتر ختم مى شود؛ ليكن در عين حال هيچگونه اختلاف و تحريف در آن راه نيافته است .
از اينها گذشته ، خداوند متعال نيز از مصونيت قرآن مجيد از هرگونه تباهى و نابودى و تحريف و تغيير خبر داده و مى فرمايد: انا نحن نزلنا الذكر، و انا له لحافظون . (حجر: 9)
- بى ترديد ما اين يادآورى و ذكر (يعنى قرآن ) رانازل كرده ايم ، و قطعا نگهبان آن خواهيم بود.
و نيز مى فرمايد: و انه لكتاب عزيز لا ياءتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه ، تنزيل من حكيم حميد (فصلت : 41 و 42)
و به راستى كه آن كتابى ارجمند است كه از پيش روى اين كتاب و از پشت سر آن هرگز باطل به سويش نمى آيد، اين كتاب فرو فرستاده از سوى خداوند حكيم و ستوده است .
بنابراين ، قرآن مجيد به حفظ و صيانت الهى ، محفوظ و مصون بوده ، و از هرگونه تحريف نگهدارى شده ، و همان قرآنى كه به پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم نازل شده است ، و پر واضح است كه درج آيات مدنى در سوره هاى مكى ، و آيات مكى در سور مدنى موجب تحريف نمى گردد و ضررى به مقاصد عاليه قرآن كريم نمى رساند.
دليل عدم تحريف ، تصحيف و تغيير قرآن
س 330- آيا قرآن تحريف يا تصحيف و يا تغيير پيدا كرده است ؟
ج - مشهور ميان فريقين (شيعه و سنى ) عدم تغيير در قرآن است ، و تنها عده معدودى از از خاصه و عامه قايل به تغيير هستند. و حق در نظر ما اين است كه هيچ گونه تغييرى در آن واقع نشده ، و حتى يك كلمه از قرآنى كه بر پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم نازل شده ناقص نگرديده است ؛ زيرا اگر در هر آيه اى احتمال بدهيم كه كلمه اى ساقط و حذف شده است ، ظواهر آيات قرآن از حجيت ساقط مى گردد، و اگر قرآن از حجيت ساقط شود، گفتار پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم كه به واسطه قرآن است از حجيت و اعتبار ساقط مى شود، و اگر گفتار پيغمبر صلى عليه و آله و سلم از حجيت افتاده و اعتبار نداشته باشد، سخن امام عليه السلام نيز كه به نص و تعيين پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم اعتبار پيدا كرده ، از اعتبار ساقط مى گردد، و قهرا رواياتى كه مضمون آنها تحريف قرآن است از اعتبار مى افتد.
بنابراين ، از وجود و اعتبار اين دسته از روايات ، عدم اعتبار آنها ثابت مى شود. و در نتيجه اين روايات به هيچ وجه نمى تواند تحريف قرآن را ثابت كند.
عمل به بخش هاى تحريف نشده تورات و انجيل
س 331- آيا عمل كردن به بخشهاى تحريف نشده تورات و انجيل جايز است ؟
ج - بعد از نسخ آنها به قرآن مجيد، عمل كردن به آنها جايز نيست .
معناى اعجاز قرآن
س 332- اعجاز قرآن به چه چيز ثابت مى شود؟
ج - اعجاز قرآن مجيد، با تحدى هايى كه قرآن نموده ثابت مى شود، كه هم با اسلوب لفظ خود كه از سنخ لهجه عرب دوران فصاحت و بلاغت ويژه امت عرب است كه اين لهجه در دوران فتوحات اسلامى و آميزش زبان غير عرب با عرب از بين رفته است - و تحدى نموده ، هم با جهات معنوى خود دعوى اجاز مى نمايد.
رد قرآن
س 333- آيا هر مطلبى كه در قرآن (ضرورى ) است ، و اگر كسى مثلا ادعا كرد كه حكم (تعدد زوجات ) امروزه قابل اجرا نيست ، منكر ضرورى شده و كافر است ؟
ج - بله ، اين رد قرآن و ارتداد است كه كسى بگويد: حكم در يك زمان قابل اجرا است و در زمانهاى ديگر خير، زيرا خداوند متعال درباره قرآن مى فرمايد: لاياءتيه الباطل من بين يديه و لا من خلقه ، تنزيل من حكيم حميد. (فضلت : 42)
نه از پيش روى و نه از پشت سر آن ، باطل به سويش نمى آيد، و از حكيمى ستوده نازل شده است .
از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه احكام قرآن كريم قابل تغيير و با اينكه حكمى از آن برداشته شود و حكم ديگرى جايگزين او گردد، نيست .
شرايط فهم و تفسير قرآن
س 334- شرايط فهم معناى قرآن و تفسير آن چيست به گونه اى كه انسان اطمينان پيدا كند كه آن را فهميده است ؟
ج - قرآن كريم كتابى است با لهجه خاص عربى كه با مراعات آن لهجه و ادبيان ويژه آن مى توان قرآن را فهميد. البته خداوند متعال مى فرمايد: انا جعلناه قرآنا عربيا، لعلكم تعقلون ، و انه فى امّالكتاب لدينا لعلى حكيم . (ز خرف : 3 و 4)
- ما آن را قرآنى عربى قرار داديم ، باشد كه بينديشيد، و براستى كه آن در كتاباصلى ( لوح محفوظ) به نزد ما سخت والا و استوار است .
مقصود از اين آيه شريفه آن است كه امّالكتاب نزد ماست ، بالاتر از افهام شما، و نيز از جهت استحكام بالاتر از آن است كه درزى در مطالب آن وارد شود.
تكاملى فراتر از قرآن !!!
س 335- آيا ممكن است تكاملى براى انسان فرض كرد كه در قرآن مطرح نشده باشد؟
ج - چنين تكاملى قطعا بى فايده است ، و اگر فايده داشت قرآن كريم آن را مطرح مى كرد.
عدم تغيير قرآن
س 336- آيا قرآن قابل تغيير در هر عصر است ؟
ج - قرآن كريم كلامى است كه ناسخ ندارد، و براى هميشه زنده است ؛ چنانكه خداوند متعال مى فرمايد: لاياءتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه ، تنزيل من حكيم حميد. (فصلت : 42)
نه از پيش روى و نه از پشت سرش ، باطل به سويش نمى آيد، و از سوى حكيمى ستوده فرو فرستاده شده است .
از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه قرآن نسخ و نقض بردار نيست . همچنين در جاى ديگر مى فرمايد: انه لقول فصل ، و ما هو بالهزل . (طارق : 13 و 14)
در حقيقت ، قرآن گفتارى قاطع و روشنگر است ، و شوخى نيست .
از اين آيه شريفه نيز استفاده مى شود كه قرآن كريم ، حق بر و قاطع است .
استفاده از قرآن ، فراتر از ائمه عليه السلام !!!
س 337- آيا ممكن است ما مطلبى را از قرآن استفاده كنيم كه با استفاده اى كه ائمه عليه السّلام از قرآن نموده اند، منافات داشته باشد؟
ج - مطلبى كه ائمه عليه السّلام بيان كرده اند صحيح ، و آنچه ما برخلاف آن استفاده كنيم غلط است .
س 338- آيا ممكن است از قرآن استفاده جديد كرد كه ائمه عليه السلام آن را بيان نكرده باشند؟
ج - بيانات ائمه عليه السّلام در تفسير محدود است ، برخى به ما رسيده و برخى براى ما نقل نشده است ؛ لذا به يك معنى ، ممكن است ما با موازين ادبى و دينى چيزى از قرآن بفهميم كه با آن دسته از بيانات ائمه عليه السّلام كه براى ما نقل شده منافات نداشته ، و در عين حال مغايرت داشته و نو باشد.
تفاوت معناى تفسير و تاءويل
س 339- فرق بين تفسير و تاءويل چيست ؟
ج - تفسير از قبيل معانى الفاظ است ؛ ولى تاءويل اين گونه نيست . توضيح آنكه : تفسير عبارت است از بيان معانى الفاظ و آيات قرآن و پرده داشتن از مقاصد و مداليل آنها؛ ولى تاءويل در اصطلاح قرآن به معناى (مدلول خلاف ظاهر) (چنانكه معروف است ) نيست ، بلكه تاءويل هر چيز همان حقيقتى است كه منشاء و سرچشمه آن چيز است به گونه اى كه به نحوى تحقق دهنده ، و حاكى از آن ، و به نحوى آن را در بردارد. مثلا خداوند متعال درباره وزن و كيل مى فرمايد: و اءوفوا الكيل اذا كلتم ، و زنوا بالقسطاس المستقيم ك ذلك خير و اءحسن تاءويلا. (اسراء: 35) - و چون پيمانه مى كنيد، پيمانه را تمام دهيد، و با ترازوى درست بسنجيد كه اين بهتر و خوش فرجام تر است .
ميزان و ترازو و وزن كردن و كيل نمودن حقيقتى است كه نشان از بالا بودن سطح فكر و اقتصاد جامعه ، و حكايت از مترقى بودن وضع زندگى اجتماعى افراد آن مى كند، و واضح است كه در ترازو و كشيدن و كيل كردن لفظى در كار نيست ، تا تاءويل آنها از قبيل معناى خلاف ظاهر آن لفظ باشد.
در قضيه حضرت يوسف عليه السّلام نيز وقتى كه پدر و مادر و برادران آن حضرت در مقابل او به سجده افتادند، فرمود: هذا تاءويل رؤ ياى من قبل ، قد جعلها ربى حقا. (يوسف 100)
- اين است تاءويل خواب پيشين من ك كه پروردگارم حقيقتا آن را راست گردانيد.
حضرت يوسف عليه السّلام به خاك افتادن والدين و يازده برادر خود را كه حقيقتى خارجى است ، در خواب به صورت سجده يازده ستاره ، آفتاب و ماه ديده بود، كه حكايت از سجده آنان در برابر وى مى كرد، و سجده آنان تاءويل رؤ ياى حضرت يوسف بوده است ؛ بنابراين ، رؤ ياى حضرت يوسف عليه السّلام لفظ نبود تا معناى خلاف ظاهر داشته باشد و گفته شود تاءويل از قبيل معناى خلاف ظاهر لفظ است .
و اساسا رؤ يا و خواب ديدن از قبيل الفاظ نيست تا معناى ظاهر و يا خلاف ظاهر داشته باشد، بلكه تاءويل خواب ، حقيقتى است خارجى و عينى (به خاك افتادن والدين و برادران ) كه در خواب به صورت واقعيت مخصوص ديده مى شود.
در قصه حضرت موسى و خضر عليهماالسلام نيز پس از آنكه حضرت خضر عليه السّلام كشتى را سوراخ نمود و پسر را كشت و ديوار را درست كرد و حضرت موسى عليه السّلام اعتراض نمود، حضرت خضر عليه السّلام حقيقت مطلب و غرض اصلى كارهايى را انجام داده بود، بيان نمود، و تاءويل آنها را بازگو كرد و فرمود: ساءنبك بتاءويل مالم تستطع عليه صبرا. (كهف : 78)
- به زودى تو را از تاءويل آنچه كه نتوانستى بر آن صبر كنى آگاه خواهم ساخت .
و يا فرمود: ذلك تاءويل مالم تسطع عليه صبرا. (كهف : 82)
- اين بود تاءويل آنچه كه نتوانستى بر آن شكيبايى ورزى .
پر واضح است كه در اين داستان حقيقت و منظور واقعى فعل ، كه به منزله روح آن فعل است و به صورت فعل ظهور كرده است (تاءويل ) ناميده شده است . و از قبيل معناى خلاف ظاهر نيست .
بر اين پايه ، تاءويل در قرآن به معناى حقايق و واقعيات خارجى است كه رؤ يا ك يا فعل و واقعه خارجى از آن حكايت مى كند، و يا حامل آن است ، نه از قبيل معنايى كه لفظى داشته باشد و از قبيل معناى خلاف ظاهر باشد، چنانكه معروف است و اكثر چنين پنداشته اند.
معناى تاءويل
س 340- دليل كسانى كه قرآن را برخلاف ظاهر لفظ آن تاءويل مى كنند، چيست ؟
ج - خداوند متعال مى فرمايد: فاءما الذين فى قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه وابتغاء تاءويله . (آل عمران : 7)
- اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنه جويى و طلب تاءويل آن (به دلخواه خود) از متشابه آن پيروى مى كنند.
عده اى به منظور فتنه انگيزى بين مسلمانان ، حقايق دينى را به گونه اى برخلاف واقع وانمود مى كنند. مانند اينكه نماز نمى خوانند، ولى وقتى از آنان پرسيده مى شود كه چرا نماز نمى خوانيد؟ مى گويند دل بايد پاك باشد، همين كافى است . اين در حقيقت ناديده گرفتن و انكار معانى قرآن و ثواب اعمال ، و برگرداندن همه به پاكى دل ، و توجيهى براى ارتكاب منكرات است . در حالى كه دل و اعضا و جوارح ديگر ارتباط مستقيم با هم دارند، و اگر حقيقتا دل پاك باشد، افعالى كه از اعضاى انسان سر مى زند پاك خواهد بود، و بالعكس ، چنانكه خداوند سبحان مى فرمايد:
(ولكن قست قلوبهم و زين لهم الشيطان ما كانوا يعملون (انعام :43)
- ولى دلهاى آنها سخت شده و شيطان آنچه را انجام مى دادند برايشان آراسته است .
س 341- آيا تاءويل همان حمل كردن لفظ بر معناى خلاف ظاهر است ؟
ج - معناى تاءويل قرآن ، غير از تاءويل متعارف است كه ما مى گوييم . تاءويل قرآن از قبيل معناى لفظ نيست ، از قبيل حقايق است . براى نمونه خداوند سبحان مى فرمايد:
(بسم الله الرحمن الرحيم ، حم و الكتاب المبين ، انا جعلناه قرآنا عربيا لعلكم تعقلون ، و انه فى اءم الكتاب لدينا لعلى حكيم (زخرف : 1 4)
به نام خداوند رحمتگر مهربان ، حاء ميم ، سوگند به كتاب روشنگر كه ما آن را قرآنىعربى قرار داديم باشد كه بينديشيد، براستى كه آن در كتاب اصلى ( لوح محفوظ) بهنزد ما سخت والا و استوار است .
نظرات شما عزیزان: