س 29 معناى (احد) چيست ؟
ج - خداوند متعال (احد) است ، يعنى اجزاء ندارد نه خارجا و نه ذهنا و نه عقلا. چنانكه در روايتى آمده است كه حضرت اميرالمومنين عليه السّلام در جنگ جمل در تفسير معناى (احد) فرمود: (خداوند احد است يعنى يگانه اى است كه قسمت بر نمى دارد نه عقلا، نه خارجا و نه خيالا)(14)
س 30 فرق و واحديت و احديت چيست ؟
ج - (احديت ) صرافت ذات است از هر حيث ، ولى (واحديت ) اين است كه هر صفت از صفات حق تعالى در عين حال كه با صفات ديگر مفهوما مغاير است ، ولى مصداقا يك واحد است ذات مستجمع جميع كمالات (مانند رازق ، محيى ، مميت ) از حيث مصداق يك واحد است ، ولى در احديت اين را نداريم ، بلكه ذات بذاته ، قطع نظر از هر كمال مورد توجه قرار مى گيرد، و از هر حدى اطلاق دارد، حتى از همين اطلاق ، لذا در شاءن مقام احدى گفته اند: لايتناهى است ، و با تناهى اين كلمه هم نامتناهى است .
س 31 آيا خداوند متعال واجد همه كمالات مخلوقات است ؟
ج - هر كمال وجودى كه در مخلوق وجود دارد، خداوند متعال آن را داشته كه داده و اعطاء كرده است . و خداوند، واقعيتى است كه هيچ كمال وجودى را فاقد نيست . و هر چه ايجاد مى كند، اعطاء مى كند. و لازمه اعطاء، واجديت و اتصاف است ، كه به سنخيت بر مى گردد.
پس كمال مخلوق از ناحيه حق است ، پس در حقيقت خداوند اين كمال را داشته كه به مخلوق داده ، بنابراين او متصف به اين كمالات است (اتصاف الموصوف بوصفه ): (مانند اتصاف موصوف به وصفش .)
صفات فعليه خداوند متعال
س 32 مقصود از مكر و فريب كه خداوند متعال در قرآن به خود نسبت داده چيست ؟ آنجا كه مى فرمايد: و مكروا و مكر الله ، و الله خير الماكرين (آل عمران ؛ 54).
و آنان (يهود) مكر ورزيدند و خدا هم مكر نمود، و خداوند بهترين مكركنندگان است .
ج - مكر عبارت است از اينكه انسان عليه كسى كارى انجام دهد بدون اينكه او التفات و توجه داشته باشد. و مكر درباره خداوند متعال آن است كه نسبت به بنده گناهكار كارى يا امتحانى پيش آورد كه عليه او تمام شود.
س 33 معناى اين روايت چيست كه مى فرمايد: خلق الاشياء بالمشيه ، و المشيه بنفسها(15) خداوند، همه اشيا را با مشيت آفريد، و مشيت را به خود آن خلق نمود.
ج - يعنى خداوند متعال تمام اشياء را با مشيت و اراده خود خلق نموده ، و اما الاراده نفسها فلا تحتاج الى اراده . اخرى ، و الا لتسلسل . (و اما خود اراده ، نيازى به اراده ديگر ندارد، و گرنه تسلسل پيش مى آيد) و مشيت و اراده علت است براى تمام موجودات ، و خداوند اشياء را با اراده خلق مى كند، و اراده و مشيت از اول تا آخر عمل وجود دارد. و اراده از صفات فعل است و از مقام فعل انتزاع مى شود، نه از صفات ذات ؛ يعنى اجتماع اجزاى علت تامه را گرداگرد (معلول ) كه با اجتماع آنها فعل محقق مى شود، (اراده ) مى گويند و اراده از آنجا انتزاع مى شود.
س 34 آيا اراده همان مشيت است ؟
ج - بله ، اراده ، عين مشيت است .
س 35 معناى عبارت ... فاقد كل مفقو(16): (اى معدوم كننده معدومات ) در دعاى رجبيه چيست ؟
ج - يعنى هر چه مفقود مى شود و از بين مى رود، تو از بين مى برى و معدومش مى كنى ؛ زيرا (فقد) و (عدم ) متعدى هستن (17) هر چه به صورت لازم نيز استعمال مى شوند؛ بنابراين جمله (فاقد كل مفقود) يعنى (مفقد كل مفقود) و همچنين (عدم ) به معناى (اعدم ) است .
س 36 منظور از رحمت در جمله وسعت رحمته كل شى (18) (رحمت او، هر چيزى را فرا گرفته است ). چيست ؟
ج - رحمت عبارت است از رفع احتياج وجودى هر موجود كه غايت وجود اوست ، و خداوند متعال احتياجات وجودى تمام موجوداتى را كه خلق نموده بر آورده مى سازد، و آنها را به احتياجات وجودى شان هدايت و راهنمايى ، و نيازهاى وجودى شان را تاءمين مى نمايد تا به كمال مطلوب و سعادت خود فائز آيند. بنابراين بيان ، روشن مى گردد كه همه موجودات غرق در رحمت او مى باشند.
س 37 آيا اصل وجود شى ء، نيز رحمت است ؟ و رحمت ، شامل آن نيز مى شود؟
ج - اصل وجود نيز رحمت است ، اساسا وجود و لوازم وجود هر موجودى نحوه اى از كمال است كه رحمت شامل همه مى گردد.
س 38 قدر جامع تكميل نواقص چيست ؟
ج - اعطاء الكمال لمستحقه (اعطاى كمال به مستحق آن .)
صفات سلبيه خداوند متعال
س 39 (غنى ) صفت فعل است ، يا صفت ذات ؟
ج - غنى به معناى (غير محتاج و بى نياز) و از صفات سلبيه است .
س 40 آيا خداوند متعال داراى ماده است ؟
ج - ماده ، تركيب پيش مى آورد، و تركيب احتياج را در پى دارد، و اين با ساحت ربوبى سازگار نيست .
فعل خداوند سبحان و مراتب آن
س 41 مقصود از (وجه خداوند) چيست ؟ آنجا كه مى فرمايد: كل شى ء هالك الا وجهه (قصص : 88).
هر چيز نابود است ، مگر وجه او.
ج - خداوند سبحان مى فرمايد: ما عندكم ينفد، و ما عند الله باق (نحل : 96).
هر چه نزد شماست نابود مى گردد و پايان مى پذيرد، و تنها آنچه نزد اوست باقى و پايدار است .
از اين آيه شريفه به ضميمه آيه پيش استفاده مى شود كه (وجه خدا) همان (ما عند الله ) است . در جاى ديگر نيز مى فرمايد: و لاتحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا، بل احياء عند ربهم يرزقون (آل عمران : 169).
و هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند، مرده مپندار، بلكه نزده اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.
و نيز مى فرمايد: و لاتقولوا لمن يقتل فى سبيل الله اموات ، بل احياء و لكن لاتشعرون (بقره : 154).
كسانى را كه در راه خدا كشته مى شوند، مرده نخوانيد، بلكه زنده اند، ولى شما نمى دانيد.
با ضميمه كردن اين آيات به آيات پيش استفاده مى شود كه (شهداء) (وجه الله ) هستند و فنا و زوال ندارند، زيرا (عند الله ) و (عند ربهم ) هستند، و هر چه (عندالله ) است باقى و پايدار است . و ائمه علهيم السلام بالاترين شهداء هستند.
س 42 معناى اين آيه شريفه كه خداوند متعال مى فرمايد: هو الذى خلق السموات و الارض فى سته ايام . و كان عرشه على المآء (هود:7) : (و اوست آن كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد در حالى كه عرش او بر روى آب بود) چيست ؟
ج - يعنى در ابتداى خلقت ، آب ، آسمانها و زمين ،و همه جا را فرا گرفته بود، و احكام تكوينى الهى تنها بر آب جارى بود.
س 43 عرش چيست ؟
ج - عرش در لغت به معناى ملك و تخت سلطنت است ، و در روايت نيز آيه شريفه الرحمن على العرش استوى (طه : 5):(به راستى كه خداوند بر عرش استيلا و سيطره دارد) اين گونه معنى شده است :
على الملك احتوى (19) خداوند سلطنت را احراز نمود.
س 44 قرآن كريم مى فرمايد: انما امره اذا اراد شيئا، ان يقول له كن فيكون (يس : 82).
هرگاه خداوند بخواهد چيزى را پديد آورد، تنها كار او اين است كه به آن مى گويد موجود شو، و آن چيز بى درنگ به وجود مى آيد.
آيا واقعا خداوند مى گويد: (كن ) و با اين لفظ اشياء را ايجاد مى كند؟
ج - خير، خداوند گفتار لفظى ندارد، زيرا در روايت آمده است :
قوله فعله (20) گفتار او همان فعل اوست .
بنابراين (كن ) خداوند متعال ، همان فعل خارجى اوست .
س 45 معناى اين آيه شريفه چيست كه خداوند متعال مى فرمايد: و ان من شى ء الا عندنا خزائنه ، وما ننزله الا بقدر معلوم . (حجر: 21).
و هيچ چيز نيست مگر آنكه گنجينه هاى آن نزد ماست ، و ما آن را جز به اندازه اى معين فرو نمى فرستيم .
ج - يعنى هر چه را فرض كنيد كه بر او كلمه (شى ء) صدق كند، نزد خداوند متعال خزائن يعنى وجوداتى دارد، و ما ننزله يعنى و ما نخلقه و نظهره (ما آن را خلق نمى كنيم و به آن ظهور نمى دهيم ) الا بقدر معلوم مگر به اندازه معين و با حد محدود و كيفيت مخصوص . و اما همان چيز كه (عندنا) و نزد ماست اندازه معينى ندارد، بلكه مراتبى است بعضها فوق بعض (نور: 40) (روى هم ) و خزائنى است نامتناهى .
س 46 آيا انسان نيز خزائنى دارد، و درباره او هم مى توان گفت : و ما ننزله الا بقدر معلوم ؟
ج - خداوند متعال مى فرمايد: و ان من شى ء الا عندنا خزائنه .
بنابراين هر چه (شى ء) بر آن اطلاق شود، خزائنى دارد، و انسان هم شى ء است كه خزائنى دارد، و نيز قدرى دارد. قدر او همان نحوه وجود و كيفيت خلقت اوست كه در جاى ديگر مى فرمايد: لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم (تين : 4).
به راستى كه ما انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم .
خلق و تقدير انسان به گونه اى است كه صلاحيت دارد با علم نافع و عمل صالح به مقام قرب (عند الرب ) عروج كند، و به حيات ابدى نايل گردد؛ ولى افراد انسان با اين صلاحيت كه خلقت آن در احسن تقويم است به دو دسته تقسيم مى شوند:
يك دسته ، كافر و طالح كه از احسن تقويم خارج شده اند، و خداوند درباره آنان مى فرمايد: ثم رددناه اسفل سافلين (تين : 5)
سپس او را به پست ترين مراتب پستى باز گردانيديم .
دسته ديگر، مؤ من و صالح كه در فطرت اولى و تقويم احسن خود باقى مانده اند، چنانكه مى فرمايد: الا الذين آمنوا و عموا الصالحات فلهم اجر غير ممنون (تين : 6)
مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دهند، كه پاداشى بى منت خواهند داشت . پس در واقع اين عالم ، عالم انسان سازى است ، عده اى تكميل مى شوند و از اين عالم بيرون مى آيند، و بعضى در اين عالم مى مانند و جهنمى مى گردند.
و اين آيات تنها آيات مخصوص به انسان هستند كه روشن مى كنند انسان از چه مقام ، به چه مقامى آمده ، و به چه مقامى مى رسد و عود مى كند.
امكان رؤ يت خداوند سبحان
س 47 در روايتى آمده است كه ابى بصير از امام صادق پرسيد:
هل يراه المومنون يوم القيامه ؟
آيا مؤ منان در روز قيامت او (خدا) را خواهند ديد؟
حضرت فرمود:
نعم قد راؤ ه قبل يوم القيامه .
بله ، بلكه پيش از روز قيامت او را ديده اند. وى مى گويد:
عرض كردم : آيا مقصود همان ديدنى است كه خداوند (در ازل ) فرمود: الست بربكم ؟ قالوا: بلى (اعراف : 172).
آيا من پروردگار شما نيستم ؟! و همه گفتند: بله .
حضرت چند لحظه ساكت شد و سپس فرمود: و ان المؤ منين ليرونه فى الدنيا قبل يوم القيامه الست تراه فى وقتك هذا؟!
و قطعا مؤ منان او را در دنيا و پيش از روز قيامت مى بينند. آيا تو در همين هنگام او را نمى بينى ؟! و در ادامه روايت از حضرت خواست كه اين مطلب را براى ديگران نيز نقل كند ولى حضرت فرمود: خير، نقل نكن ))(21). چرا حضرت به وى اجازه نداد كه براى ديگران نقل كند؟ و معناى ديدن خداوند در دنيا و قيامت چيست ؟
ج - زيرا اگر نقل مى كرد، جاهلان تصور مى كردند كه خداوند متعال جسم است ، و با چشم سر و ظاهر بين مى توان خدا را ديد؛ در حالى كه خداوند جسم نيست .
اما در رابطه با مشاهده خداوند در دنيا و آخرت بايد توجه داشت كه ما در ديدمان واقعيات را مشاهده مى كنيم ، و چه در دنيا و چه در قيامت اصلا غير خدا براى ما مشهود نيست ؛ چنانكه مى فرمايد: سنريهم آياتنا فى الافاق و فى انفسهم ، حتى يتبين لهم انه الحق ، اولم يكف بربك انه على كل شى ء شهيد؟! الا انهم فى مريه من لقاء ربهم . الا، انه بكل شى ء محيط (فصلت : 53 و 54).
به زودى نشانه هاى خود را در افقهاى (گوناگون ) و در دلهايشان به ايشان خواهيم نمود، تا بر ايشان روشن گردد كه تنها او حق است ، آيا (براى حق بودن ) پروردگارت همين كافى نيست كه او براى هر چيز مشهود است . هان آنان در لقاى پروردگارشان ترديد دارند، آگاه باش كه مسلما او به هر چيزى احاطه دارد.
از جمله على كل شى ء شهيد استفاده مى شود كه خداوند حتى در دنيا مشهود همگان است ، در رابطه با قيامت نيز در آيه ديگر مى فرمايد: و يعملون ان الله هو الحق المبين (نور: 25).
و پى مى برند كه تنها خداوند، حق و آشكار است .
از اين آيه شريفه نيز استفاده مى شود در آخرت هم معلوم مى شود كه خداوند متعال حقيقتا حق و مبين و آشكار است .
س 48 با اينكه ابى بصير نابينا بود، عبارت (الست تراه فى وقتك هذا): (آيا هم اكنون تو خدا را نمى بينى ؟!) در روايت گذشته درباره او چه معنى دارد؟
ج - معنى مشهود اوست ، زيرا دركهاى حضور عيانا مشهود است ، لذا با اينكه چشم ندارد، مى گويد: مى بينم . و علم اعم از حصولى و حضورى است ، و اين نحوه رؤ يت حقيقت ، رؤ يت و علم حضور است . لذا خداوند متعال در آيه گذشته فرمود: سنريهم آياتنا فى الافاق و فى انفسهم حتى يتبين لهم انه الحق با اينكه بعد از آن مى فرمايد: الا انهم فى مريه من لقاء ربهم .
يعنى خود پروردگار (ربهم ) را مشاهده مى كنند، نه رحمت پروردگار را لذا نفرمود: (رحمه ربهم ): البته مشاهده اى كه سزاوار ساحت حق تعالى باشد نه مشاهده حسّيه ، كه شرك و ثنويت است .
س 49 معناى (قاب قوسين ) در آيه شريفه فكان قاب قوسين او ادنى (نجم : 9) (تا اينكه فاصله اش به اندازه طول دو كمان يا نزديكتر شد.) چيست ؟
ج - يعنى اگر على فرض محال هر دو (خداى سبحان و پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ) جسم بوده اند، در نزديكى و قرب ، مثل زانو به زانو به هم نزديك بودند.
س 50 آيا در خواست حضرت موسى عليه السّلام در رب ارنى انظر اليك (اعراف : 143) (پروردگارا خود را به من بنمايان تا به تو نگاه كنم )، در خواست رؤ يت ممكن بود؟
ج - حضرت موسى عليه السّلام پيغمبر خدا است ، و در خواست از خداى متعال است . اگر ممكن نبود نمى خواست . البته اين رؤ يت غير از رؤ يتهاى مادى است ؛ زيرا پيغمبر خداست كه مى داند كه رؤ يت بصرى در حق خداى سبحان محال است (22)
س 51 در مسند احمد و ترمذى آمده است : كه از امتيازات حمزه قارى اين است كه خدا را در خواب ديد، و به قدمش افتاد و او را در آغوش گرفت .
ج - يعنى خدا وجود محدود و محتاج و مركب شد و ديده شد! بازگشت اين سخن به اين است كه موجود ساخته شده و مصنوع خود را ديده باشد. زيرا خدا رؤ يت نمى شود و به رؤ يت نمى آيد، نه رؤ يت حسى و نه خيالى و نه عقلى .
س 52 معناى اين روايت منقول از اميرالمؤ منين عليه السّلام چيست كه مى فرمايد: مارايت شيئا الا و راءيت الله قبله
هيچ چيز را نديدم ، جز آنكه خدا پيش از آن مشاهده نموده .
ج - يعنى تمام اءشياء، آيه و نشان دهنده حق هستند، و آيه ماوراى خود را نشان مى دهد، نه خود را. مانند چراغ قرمز در چهارراه ها كه علامت خطر است و انسان را ديدن آن متوجه خطر مى شود.
معناى شرك و مراتب آن
س 53 نحوه شرك بت پرستان چگونه بود؟
ج - آنان به شرك و وثنيت در ذات قايل نبودند، بلكه معتقد بودند كه خدا به تعقل و حس در نمى آيد و ممكن نيست او را عبارت كرد، بلكه بايد خدايانى را كه به حس و عقل در مى آيند پرستش نمود، لذا به شرك و وثنيت در ربوبيت حق سبحانه اعتقاد داشتند و عده اى از بندگان شريف خدا را به عنوان رب و پروردگار خود انتخاب نموده و آنها را پرستش مى كردند تا دلهاى آنها را به دست آورند و مورد عنايت آنها قرار گيرند، و در نتيجه آنها شفيع آنان نزد خدا گردند، و بدين وسيله در درگاه خدا مقرب شوند. خداوند متعال به نقل از بت پرستان مى فرمايد: ما نعبدهم الا ليقربونا الى الله زلفى (زمر:3).
ما آنها را جز براى اينكه ما را هر چه بيشتر به خدا نزديك كنند، نمى پرستيم .
س 54 آيا معصيت نيز شرك به خدا است ؟
ج - معاصى ، شرك در اطاعت است ، نه در ذات .
آيا توسل به ائمه (ع ) خواندن غير خدا است ؟
س 55 آيا توسل به ائمه (ع ) خواندن خدا است ؟
ج - ما هنگام توسل به ائمه (ع )، آنها را وسيله قرار مى دهيم ؛ چنانكه خداوند متعال دستور داده و فرموده است : و ابتعوا اليه الوسيله (مائده : 35)
وسيله اى به سوى خداى بجوييد.
نظرات شما عزیزان: