بيضاوى در تفسير خود مى گويد: (( و ايديكم الى المرافق ، الجمهور على دخول المرفقين فى المغسول و لذلك قيل )) (الى ) يعنى (مع )؛ يعنى : جمهور علما گفته اند كه : در شستن بايد مرفقها نيز شسته شود. و لذا گفته اند: (الى ) به معناى (مع ) مى باشد يعنى : (و ايديكم مع المرفق ) ملاحظه مى فرماييد كه تا مرفق شستن را مطرح نمى كند. كلام زمخشرى نيز در كشاف نظير همين كلام است ).
ابن كثير (متوفاى 774) در تفسير خود مى گويد: (الى المرافق يعنى مع المرافق ) بعد مى گويد: مستحب است وضو گيرنده از بازو شروع كند و آن را با دو ذراع خود بشويد؛ چنانكه بخارى نقل كرده است ... شرف الدين نورى در كتاب منهاج كه در فقه شافعيه است - در باب وضو(63) مى گويد: (( الثالث غسل يديه مع مرفقيه )) .
مرحوم سيد مرتضى علم الهدى در (الانتصار) (64) مى فرمايد: شيعه مى گويد شستن از مرفق است تا سر انگشتان ، ولى باقى فقهاء (فقهاى اهل سنت ) مى گويند: شخص مخير است در اينكه از مرفق شروع كند و يا از انگشتان .
مرحوم مغنيه در (الفقه على المذاهب الخمسة ) (65) فرموده است : (( ذهب الامامية الى وجوب البدئة بالمرفقين ... و قالت بقية المذاهب ، الواجب غسلهما كيف اتفق .))
بدينسان مى بينيم كه كسى از اهل سنت ، شروع از انگشتان را واجب ندانسته است . و اگر آيه شريفه دلالت مى كرد، حتما واجب مى دانستند. مرحوم امين الاسلام طبرسى - كه سخن او حجت است - در تفسير آيه شريفه فرموده است : امت اسلامى اتفاق دارند بر اينكه شستن دستها از مرفق جايز است . و وضو، صحيح مى باشد. عين عبارت ايشان چنين است : (( لكن الامة اجمعت على ان من بداء من المرفقين صح وضوئه )) .
بنابراين لفظ (الى المرافق ) قيد (ايديكم ) است نه قيد (فاغسلوا) به عبارت ديگر: حد مغسول است نه حد غسل . و اگر آن قيد نبود، معلوم نمى شود منظور از (ايدى ) كدام يك از معانى چهارگانه سابق است . شيعه نيز به روايات استدلال كرده است .(66)
شيعه ، شروع از مرفق را واجب مى داند. مگر ابن ادريس كه از پايين شستن را مكروه دانسته است و مگر سيد مرتضى كه در كتاب (انتصار) از بالا شستن را مستحب مى داند.
آياتى در شاءن اهل بيت (ع )
در اين فصل ، آياتى كه در رابطه با اهل بيت - عليهم السلام - نازل شده است . بررسى مى شود؛ اعم از آياتى كه درباره على بن ابيطالب - عليه السلام - و يا مطلق اهل بيت مى باشد. آن آيات ، بسيارند ولى ما فقط به برخى از آنها - كه بسيار مشهور و مورد تصديق شيعه و اهل سنت است - مى پردازيم
آيه تطهير
1 - (( انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا )) . (67)
يعنى : (اراده خداوند به طور مدام آن است كه پليدى ، شرك و كفر و غيره را از شما اهل بيت ببرد. و شما را به طور كامل ، پاك و مطهر گرداند).
واژه (يريد) فعليت و استمرار اراده را مى فهماند؛ يعنى : اين اراده ، فعليت يافته و واقع شده و ادامه دارد.
روزى رسول خدا - صلى الله عليه و آله - در منزل همسرش ام سلمه بود. فاطمه زهرا - عليهاالسلام - طعامى براى آن حضرت آورد. حضرت فرمود فاطمه جان ! برو و شوهرت على و فرزندانت حسن و حسين را نيز نزد من بياور. حضرت فاطمه رفت و بعد از ساعتى هر چهار نفر به محضر آن حضرت آمدند و از آن طعام ميل فرمودند.
ام سلمه مى گويد: من در گوشه اطاق ، مشغول نماز بودم . رسول خدا بر روى رختخواب نشست و زيرش عبايى بافت خيبر قرار داشت . در آن هنگام آيه تطهير نازل گرديد: (انما يريد الله ...) حضرت فورا عبا را بر سر خود و آن چهار نفر كشيد و دست خويش را از زير عبا بالا كرد و گفت : (( اللهم هؤ لاء اهل بيتى و خاصتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا )) .
رسول خدا (ص ) با اين فعل خود اظهار كرد كه آيه ، فقط شامل آن پنج نفر است . ام سلمه مى گويد: من نيز سرم را داخل عبا كرده و گفتم : يا رسول الله ! من هم با شما هستم ؟ حضرت فرمود: (( انك على خير، انك على خير )) ؛ يعنى : تو بر خير هستى ، تو بر خير هستى (يعنى از اينها نيستى ).
و در نقل ديگرى ، حضرت عبا را از دست او كشيد و فرمود: (تو بر خير هستى ، (و از اينها نيستى )).
سيوطى در الدر المنثور، ذيل همين آيه شريفه ، از ابن عباس نقل كرده است كه مى گويد: نه ماه بود كه مى ديدم رسول خدا - صلى الله عليه و آله -هر روز، هنگام هر نماز به در خانه على بن بيطالب مى آمد و مى فرمود: (( السلام عليكم و رحمة الله و بركاته اهل البيت . (( انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا )) .
پس بدين ترتيب ، آن حضرت ، اين آيه شريفه را حدود 1350 مرتبه در كنار درب خانه على ، فاطمه و حسنين - عليهم السلام - خوانده است : 1350 : 9 150* : 5 * 30 (يعنى اين آيه شريفه ، فقط درباره اهل بيت مى باشد).
در نزول اين آيه شريفه درباره پنج تن - عليهم السلام - شكى نيست . براى نمونه رجوع شود به مسند احمد، جلد 6، صفحه 293 و 323. و اسباب النزول ، تاءليف واحدى ، ذيل همين آيه شريفه صوعق ، تاءليف ابن حجر، ذيل آيات نازله در شاءن اهل بيت . و تفسير الدر المنثور و تفسير ابن كثير، ذيل آيه شريفه ، و ديگر كتابهاى اهل سنت .
مرحوم شرف الدين در (الكلمة الغراء فى تفصيل الزهراء) بعد از نقل آيه شريفه ، فرموده است : شكى نيست كه مراد از اهل بيت در اين آيه (پنج تن آل عباست ...) جلال الدين سيوطى در تفسير الدر المنثور، بيست روايت از طرق مختلف در اين باره نقل كرده .
ابن جرير طبرى در تفسير خود، پانزده روايت با سندهاى مختلف نقل كرده ... همه اهل قبله از اهل مذاهب ، اتفاق دارند كه چون وحى (تطهير) بر آن ، حضرت نازل گرديد، حسنين و پدر و مادر آنها خودش را زير عبا نمود، تا از ديگران جدا شوند. و ديگران در آن طمع نكنند. و آنگاه آيه تطهير را خواند و به آن هم اكتفا نكرد، بلكه دستش را از زير عبا خارج نمود و به آسمان بالا برد و گفت : (( اللهم هؤ لاء اهل بيتى ، فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا )) . در حالى كه ام سلمه مى شنيد، گفت : يا رسول الله ! من نيز با شما هستم و عبا را بالا برد تا در زير آن بنشيند.حضرت عبا را از دست او كشيد و فرمود: (انك على خير) درباره همه اينها، روايات صحيح و متواتر از طريق اهل بيت - عليهم السلام - نيز وارد است .
در تفسير الميزان ،بعد از اشاره به روايات اهل سنت ، فرموده است : شيعه آن را از على بن ابيطالب ، امام سجاد، امام باقر، امام صادق - عليهم السلام - و از ام سلمه ، ابوذر، ابى ليلى ، ابوالاسود، عمروبن ميمون و سعد بن ابى وقاص ، نقل كرده است .
ناگفته نماند كه : (آيه تطهير) در ذيل آيه 33 از سوره احزاب واقع شده است كه آيات ماقبل و مابعد آن ، درباره زنان حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - مى باشد.از اين روى ، بعضى از دشمنان اهل بيت ، مانند (عكرمه ) در بازار مدينه فرياد مى كشيد كه : هر كس بخواهد با او مباهله مى كنم ، كه (آيه تطهير) درباره زنان آن حضرت است .
ولى قطع نظر از روايات متواتر، خود (آيه تطهير) مى گويد كه درباره زنان آن حضرت نيست ؛ زيرا خطاباتى كه در آيات قبل و بعد آن آمده همه آنها با جمع مؤ نث آمده است ؛ مثلا در آيات قبل مى خوانيم : (كنتن )، (تعالين )، (امتعكن )، (اسرحكن ) ، (منكن )، (اتقيتن ).
و در آيات بعد آمده است : (واذكرن )، (فى بيوتكن )، آن وقت در وسط اينها، خطاب ، مبدل به جمع مذكر شده و فرموده است : (ليذهب عنكم ... يطهركم ) اين كاملا مى رساند كه منظور از خطاب : (عنكم ... يطهركم ) جمعى است كه در ميان آنها اصلا زن وجود ندارد و يا در اقليت است .
وانگهى ، همه مفسران و محدثان آيه تطهير را مستقل مطرح كرده و مربوط به ماقبل و مابعد، ندانسته اند. رسول خدا - صلى الله عليه و آله - نيز مستقل خوانده است .
آيه مودت
در سوره مباركه (شورى ) چنين آمده است . توجه فرماييد: (( قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى و من يقترف حسنة نزدله فيها حسنا ان الله غفور شكور )) . (68)
يعنى : (بگو (اى رسول خدا!) بر رسالت خويش از شما مزدى نمى خواهم ، مگر دوستى قرابتم را هر كس كه حسنه اى به دست آورد، خوبى را در آن حسنه براى او افزون مى كنم ، خداوند آمرزنده و پاداش دهنده است ).
ابن حجر در صواعق (69)، از ابن عباس نقل كرده است كه : چون اين آيه نازل شد، گفتند: يا رسول الله ! قرابت شما - كه محبتشان بر ما واجب است - كدامند؟ فرمود: (على ، فاطمه و دو پسران آنها)
(( عن ابن عباس ان هذه الآية لما نزلت قالوا: يا رسول الله من قرابتك هؤ لاء الذين وجبت علينا مودتهم ؟ قال على و فاطمة و ابناهما)) .
زمخشرى نيز آن را در كشاف ، ذيل آيه شريفه ، نقل كرده است : و آن اولين حديث از كتاب (احياء الميت ) سيوطى در حاشيه اتحاف شبراوى صفحه 238 است . و محب الدين طبرى در ذخائر العقبى ، صفحه 25، و شبلنجى در نور الابصار، صفحه 112 و صبان در اسعاف الراغبين ، صفحه 105، هامش نور الابصار صباغ در فصول المهمه ، صفحه 13 نقل كرده اند. مرحوم امينى ، در الغدير، جلد 2 صفحه 307 را از بيشتر از بيست كتاب نقل كرده است .
آيه ليلة المبيت
(( و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤ ف بالعباد )) . (70)
يعنى : ( بعضى از مردم هستند كه وجود خويش را براى طلب رضاى خدا مى فروشند، خدا به بندگان رئوف و مهربان است ).
اين آيه شريفه ، در شاءن اميرالمؤ منين - عليه السلام - نازل شده است ؛ آنگاه كه در شب هجرت رسول خدا - صلى الله عليه و آله - در بستر آن حضرت خوابيد و پيامبر اكرم هجرت فرمود و از خطر نجات يافت .
سبط ابن جوزى در تذكرة ، صفحه 41 (الحديث ليلة الهجرة ) از تفسير ابواسحاق ثعلبى نقل مى كند كه : چون رسول خدا - صلى الله عليه و آله - خواست به مدينه هجرت كند على بن ابيطالب - عليه السلام - را در مكه گذاشت تا ديون آن حضرت را بپردازد و امانتهاى مردم را به خودشان رد نمايد. و به او فرمود كه در بستر او بخوابد. و همچنين فرمود اين لباس سبز و حضرمى مرا به رخسار خويش انداز و از دشمنان ، كسى به تو نمى رسد و مكروهى نخواهى ديد. اين هنگامى بود كه كفار، خانه پيامبر اكرم را احاطه كرده بودند.
خداوند متعال به جبرئيل و ميكائيل فرمود: (من در ميان شما پيوند برادرى نهاده ام و عمر يكى از شما را از ديگرى افزون نموده ام ، كدام يك از شما حاضريد كه عمرش از رفيقش كمتر باشد؟ هر دوى آنها گفتند: ما مى خواهيم عمرمان زياد باشد. خداوند فرمود: چرا مثل على بن ابيطالب نشديد، من ميان او و محمد پيوند برادرى برقرار نموده ام . اكنون على در فراش محمد خوابيده و خودش را فداى محمد مى كند. پس به زمين نازل شويد و او را حفظ نماييد.
هر دوى آنها به زمين فرود آمدند و جبرئيل در بالاى سر و ميكائيل در پايين پاى اميرالمؤ منين ايستادند و ملائكه مى گفتند: به به ! كيست مثل تو اى على بن ابيطالب ! خداوند با تو به ملائكه افتخار مى كند. آنگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله به طرف مدينه رفت . و رسول خدا در راه بود كه خداوند اين آيه شريفه را در شاءن على بن ابيطالب نازل فرمود كه : (( و من الناس من يشترى نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رءوف بالعباد )) (71)
نزول اين آيه شريفه درباره على بن ابيطالب - صلوات الله عليه - از مسلمات و مورد تصديق شيعه و اهل سنت است . مرحوم علامه امينى ، در الغدير (72) آن را از كتابهاى بسيار از قبيل احياء العلوم غزالى ، كفاية الطالب ، فصول المهمة ، نورالابصال و... نقل كرده است . و از ابن ابى الحديد از ابوجعفر اسكافى آورده كه مى گويد: حديث ليلة الفراش ، با تواتر ثابت شده است ، و كسى آن را انكار نمى كند مگر ديوانه يا كافر باشد.
آيه خير البرية
(( ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية )) (73)
يعنى : (آنانكه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند، آنها بهترين مردم مى باشند.)
خوارزمى در مناقب از جابر نقل كرده است كه مى گويد: نزد رسول خدا - صلى الله عليه و آله - كه على بن ابيطالب آمد. حضرت فرمود: برادرم آمد. بعد متوجه كعبه شد و دست به كعبه زد و فرمود: (( والذى نفسى بيده ان هذا و شيعته هم الفائزون يوم القيامة ؛ يعنى قسم به خدايى كه جانم در دست اوست ! بدرستى كه اين على و شيعيانش ، در روز قيامت ، نجات يافتگان هستند.) .
سپس فرمود:او اولين كسى است كه به من ايمان آورد، و از همه شما به عهد خدا وفادارتر و در امر خدا محكمتر و در رعيت ، عادلتر است و بهتر از شما بالسويه تقسيم كننده و بزرگتر از شما در مزيت در نزد خداوند است . در اين هنگام اين آيه شريفه نازل گرديد: (( ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية )) .
بدين سبب ، هنگامى كه على - عليه السلام - مى آمد، صحابه مى گفتند: ( جاء خير البرية ؛ يعنى بهترين خلق آمد) (74)
ابن حجر در كتاب صواعق محرقه خود(75)، آن را آيه يازدهم شمرده است و از ابن عباس نقل مى كند كه : چون اين آيه شريفه نازل شد، پيامبر اكرم به على بن ابيطالب فرمود:
(( هو انت و شيعتك تاءتى انت و شيعتك يوم القيامة راضين مرضين و ياءتى عدوك غضابا مقمحين )) .
اين مطلب نيز از مسلمات است . مرحوم علامه امينى در الغدير (76)، محلهاى آن را از كتاب اهل سنت ، به طور مشروح بيان كرده است .
آيات هل اتى
منظور از آيات (هل اتى ) همه سوره (هل اتى ) و يا اين آيات شريفه مى باشد: (( ان الابرار يشربون من كاءس كان مزاجها كافورا عينا يشرب بها عباد الله يفجرونها تفجيرا يوفون بالنذر و يخافون يوما كان شره مستطيرا و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا... ان هذا كان جزاء و كان سعيكم مشكورا.
زمخشرى در كشاف نقل كرده است كه ابن عباس مى گويد: حسن و حسين - عليهما السلام - مريض شدند، رسول خدا - صلى الله عليه و آله - با جمعى از اصحاب به عيادت آنها آمدند. آنها گفتند: يا اباالحسن ! بهتر است براى شفاى فرزندانت نذرى نمايى . على ، فاطمه و كنيزشان فضه نذر كردند كه اگر خدا به آن دو شفا دهد، سه روز را روزه بگيرند. آن دو از مرض شفا يافتند اما چيزى براى افطار نمودن در منزل نبود. على - عليه السلام - سه صاع جو، از شمعون خيبرى قرض كرد. فاطمه زهرا - سلام الله عليها - يك صاع آن را آرد كرد و پنج عدد قرص نان پخت ، آنها را نزد خويش نهادند تا افطار كنند كه سائلى آمد و گفت : السلام عليكم يا اهل بيت محمد صلى الله عليه و آله ! من مسكينى از مساكين مسلمانانم ، مرا اطعام كنيد، خداوند شما را از مائده هاى بهشتى اطعام كند. همه طعام را به او دادند و جز آب چيزى نچشيدند. روز بعد نيز روزه گرفتند، هنگام شب ، چون طعام را پيش خود گذاشتند، يتيمى بالاى سر آنها ايستاد و او را بر خود مقدم داشتند و طعام را به او داده و خود فقط با آب افطار كردند، شب سوم - كه بقيه طعام را آماده كرده بودند - اسيرى بر آنها وارد شد و تقاضاى طعام كرد، آنها نيز همه طعام را به او دادند.
چون صبح شد على - عليه السلام - دست حسنين - عليهما السلام - را گرفت و محضر رسول خدا - صلى الله عليه و آله - رسيدند. وقتى پيامبر اكرم ديد كه آنها از شدت گرسنگى مى لرزند، با آنها به منزل فاطمه - عليها السلام - آمد... جبرئيل نازل گرديد و گفت : يا رسول الله ! بگير اين سوره را خداوند تو را درباره اهل بيت تحيت فرموده است . آنگاه همه سوره را بر آن حضرت خواند.
امين الاسلام طبرسى (ره ) آن را با اندكى تفاوت ، در مجمع نقل كرده است و در آخر آن آمده است : (و نزول جبرئيل بسورة هل اتى ).
على بن ابراهيم قمى در تفسير خود مى گويد: پدرم على بن ابراهيم از عبدالله بن ميمون قداح از امام صادق - عليه السلام - نقل كرده است كه فرمود: (نزد فاطمه - عليهاالسلام - مقدارى جو بود. آن را عصيده (77) نمود. هنگامى كه پخته شد، آن را آورد تا بخورند، فقيرى آمد و گفت : خداوند شما را رحمت كند! مرا اطعام كنيد از آنچه خداوند روزيتان داده است . على - عليه السلام - برخاست و ثلث طعام را به او داد. كمى بعد يتيمى آمد و گفت : خداوند شما را رحمت كند! از آنچه خدا داده است ، مرا اطعام كنيد. على - عليه السلام - برخاست و ثلث طعام را به او داد. آنگاه اسيرى آمد و گفت : (( رحمكم الله اطعمونا مما رزقكم الله )) على - عليه السلام - برخاست و ثلث بقيه را نيز به او داد و از (عصيده ) چيزى نخوردند. خداوند در اين باره اين آيات شريفه را نازل فرمود: (( و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا تا: و كان سعيكم مشكورا )) .
امام - صلوات الله عليه - افزود: اين درباره اميرالمؤ منين نازل شد. و اين درباره هر مؤ منى كه مثل اين كار را براى خدا انجام دهد، جارى است .
در اين روايت آمده است كه : اين جريان در يك شب انجام گرفته ولى روايات ديگر كه در تفسير برهان نقل شده است . و همچنين روايات اهل سنت ، در آن است كه اين جريان در سه روز اتفاق افتاد. و در هر سه روز، آن بزرگواران ، با آب افطار كردند.
اين واقعه و نزول آيات هل اتى در اين باره ، مورد تصديق شيعه و اهل سنت است . براى نمونه رجوع كنيد به كتاب : اسباب النزول ، تاءليف واحدى ، در سوره انسان مناقب خوارزمى ، صفحه 188 به بعد ( فصل سابع عشر) تذكره سبط ابن جوزى ، صفحه 281 (باب حادى عشرفى ذكر خديجة و فاطمه ) تفسير حافظ نسفى در هامش تفسير خازن . ابن حجر در الاصابه ( شرح حال فضه ؛ خادمه فاطمه - عليهاالسلام ) و نور الابصار شبلنجى .
در الغدير (78)، آن را از 34 منبع معتبر نقل كرده است .
نظرات شما عزیزان: